به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیات ناتمامشمارهٔ ۱۳۹: شراب خون من، آن مست را مخمور می سازد

2190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شراب خون من، آن مست را مخمور می سازد

کباب من لب شیرین او را شور می سازد

به قسمت گر نصیب خضر گردد، یک شب هجران

ره نزدیک عمر جاودان را، دور می سازد

چنین بی پرده چون بلبل، نمی گردید افغانم

مرا رسوا و مست، آن غنچه مستور می سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۸: با داغ محبت، دل دیوانه نسازد 2شمارهٔ ۱۳۹: شراب خون من، آن مست را مخمور می س ...3شمارهٔ ۱۴۰: مریض زهد را آن روی آتشناک می سازد 4شمارهٔ ۱۴۱: ز افسانه کی به شب، مژهٔ ما به هم ...5شمارهٔ ۱۴۲: هرکس که نظر باز به آن زلف دوتا شد 6شمارهٔ ۱۴۳: سخن چون می سرایم، کلک شکربار می س ...7شمارهٔ ۱۴۴: رنگت به خون لاله، قدح در خمار زد 8شمارهٔ ۱۴۵: شراب لعلی آن نوش لب، به ما چه رسد 9شمارهٔ ۱۴۶: بلاکش عاشقی کو با غم جانانه می سا ...10شمارهٔ ۱۴۷: نقاب آنجا که از رخسارهٔ جانانه بر ...11شمارهٔ ۱۴۸: قاصد سخنی از لب یارم نرسانید 12شمارهٔ ۱۴۹: آن قدر کرد تپیدن که به آرام رساند 13شمارهٔ ۱۵۰: آتشی گرمتر از آتش محرومی نیست 14شمارهٔ ۱۵۱: به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می باش ...15شمارهٔ ۱۵۲: در طمع، کام دل بی بصران می باشد 16شمارهٔ ۱۵۳: تذرو دل، اسیر سرو آزاد تو می باشد 17شمارهٔ ۱۵۴: خون من تیغ تو آندم که به خاک افشا ...18شمارهٔ ۱۵۵: چر با سردی دی بلبلان را کینه می ب ...19شمارهٔ ۱۵۶: دلم در زلف او، از سینه نالان بیشت ...20شمارهٔ ۱۵۷: نقش مراد دنیا، نقش بر آب باشد 21شمارهٔ ۱۵۸: سخنم چو هست، در دل نمک سراب باشد 22شمارهٔ ۱۵۹: پریشان سنبلش، دیباچهٔ احوال من با ...23شمارهٔ ۱۶۰: خیالت مونس جان اسیران در بدن باشد 24شمارهٔ ۱۶۱: با دل غم آن رشک پری، ساخته باشد 25شمارهٔ ۱۶۲: خوشا چشمی که محو لذّت نظّاره ای ب ...26شمارهٔ ۱۶۳: ز غیرت، آب گوهر نخل عزّت را به جو ...27شمارهٔ ۱۶۴: آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد 28آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد عاشقم به کا ...29شمارهٔ ۱۶۶: به رنگین جلوه ای در خون کشیدی، گو ...30شمارهٔ ۱۶۷: نخل مرا شکوفهٔ صبح امید شد 31شمارهٔ ۱۶۸: ساقی مباد عیدی ما کوتهی شود 32شمارهٔ ۱۶۹: پایان ناز او چو به بیگانگی کشید 33شمارهٔ ۱۷۰: کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید 34شمارهٔ ۱۷۱: آزاده، از حیات خود آزار می کشد 35شمارهٔ ۱۷۲: جز آتش بهار هوا را که بشکند 36شمارهٔ ۱۷۳: آن کیست تا ز کار کسی عقده واکند 37شمارهٔ ۱۷۴: چهره نما که در چمن، شور هزار گل ک ...38شمارهٔ ۱۷۵: اگر یادم، چمن پرورد آغوشش نخواهد ...39شمارهٔ ۱۷۶: به دنیا سر فرو ناوردنم بالین راحت ...40شمارهٔ ۱۷۷: نگاه خشم، چشم شوخ او را زیب دیگر ...41شمارهٔ ۱۷۸: تا زلف تو بر دوش و برم سایه فکن ش ...42شمارهٔ ۱۷۹: همّت آن است که در پیش کرم، دون نش ...43شمارهٔ ۱۸۰: تقلید من فزونی یاران نمی شود 44شمارهٔ ۱۸۱: مباد، نفس ز قید خرد گشاده شود 45شمارهٔ ۱۸۲: هما که بال و پر خویش سایبان تو دا ...46شمارهٔ ۱۸۳: کی ترک مکر و حیله به احباب می کند 47شمارهٔ ۱۸۴: آن مشکبو غزال ز چشمم گذار کرد 48شمارهٔ ۱۸۵: صحرانورد وحشتم، آن خط و خال کرد 49شمارهٔ ۱۸۶: این عشق تازه دیده به اشکم دچار کر ...50شمارهٔ ۱۸۷: پریشانی ز احسان، بحر بی پایان نمی ...51شمارهٔ ۱۸۸: کسی درد سخن، تا دل نگردد خون چه م ...52شمارهٔ ۱۸۹: چون نقش آن خط و خال، لوح خیال گیر ...53شمارهٔ ۱۹۰: دل از وحشت سرای عالم غدّار می گیر ...54شمارهٔ ۱۹۱: از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند 55شمارهٔ ۱۹۲: این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگ ...56شمارهٔ ۱۹۳: یکایک از نظرم نور پیکران رفتند 57شمارهٔ ۱۹۴: گر چه در بزم جهان، گردن میناست بل ...58شمارهٔ ۱۹۵: شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند 59شمارهٔ ۱۹۶: تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد 60شمارهٔ ۱۹۷: از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد 61شمارهٔ ۱۹۸: سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید 62شمارهٔ ۱۹۹: صفای عارضش، رنگ از رخ مهتاب بزدای ...63شمارهٔ ۲۰۰: مکن کاری که حرفی از زبان من برون ...64شمارهٔ ۲۰۱: به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربا ...65شمارهٔ ۲۰۲: ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خو ...66شمارهٔ ۲۰۳: گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید 67شمارهٔ ۲۰۴: درنگ ازکاروان ما سبکباران نمی آید 68شمارهٔ ۲۰۵: مداوای جنون از دیده بی خواب می آی ...69شمارهٔ ۲۰۶: وجود کاملان بر ناقصان دشوار می آی ...70شمارهٔ ۲۰۷: ز معراج خریّت، خواجه سنگین بار می ...71شمارهٔ ۲۰۸: ز هجران کار دلتنگی به سامان دیر م ...72شمارهٔ ۲۰۹: در آن محفل که شمع من، تجلی ساز می ...73شمارهٔ ۲۱۰: با سفلگان شراکت روزی، زیان بود 74شمارهٔ ۲۱۱: دمهای زنده را، از اجل کی زیان بود 75شمارهٔ ۲۱۲: امشب که از نظر مه من درگذاره بود 76شمارهٔ ۲۱۳: مرنج از طعنهٔ خصم و مکن عرض کمال ...77شمارهٔ ۲۱۴: در بهاری که مرا بال و پرافشانی بو ...78شمارهٔ ۲۱۵: خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و ن ...79شمارهٔ ۲۱۶: تشنه کامان حسد خون مرا نوشیدند 80شمارهٔ ۲۱۷: گهر چون سفته گردد، همچو اشک از دی ...81شمارهٔ ۲۱۸: شود چون جوهر آیینه پیدا، تار می ا ...82شمارهٔ ۲۱۹: عزلت طلب از پایهٔ اقبال نیفتد 83شمارهٔ ۲۲۰: ز شیرین کاری من، بیستون آباد می گ ...84شمارهٔ ۲۲۱: نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گ ...85شمارهٔ ۲۲۲: دل از قفس سینه، دم سرد برآورد 86شمارهٔ ۲۲۳: زلف سیهش، آتش بیداد برآورد 87شمارهٔ ۲۲۴: ترسم که بر لبی، سخن آن میان رود 88شمارهٔ ۲۲۵: دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر ...89شمارهٔ ۲۲۶: تن سختی کشم چون در خروش آید، روان ...90شمارهٔ ۲۲۷: ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار 91شمارهٔ ۲۲۸: تیغ ستمت از می پرزور گران تر 92شمارهٔ ۲۲۹: سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر 93شمارهٔ ۲۳۰: چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار 94شمارهٔ ۲۳۱: کنون ز تربتم ای شوخ، سرگران مگذر 95شمارهٔ ۲۳۲: می آید از کوی مغان طرز طربناکش نگ ...96شمارهٔ ۲۳۳: با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر 97شمارهٔ ۲۳۴: گرفتار تو را در دور خط، شد کام جا ...98شمارهٔ ۲۳۵: ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر 99شمارهٔ ۲۳۶: ز خط شده ست عذارش بنفشه زار امروز 100شمارهٔ ۲۳۷: یک ره درآ به دیده و مستی بهانه سا ...101شمارهٔ ۲۳۸: دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که ...102شمارهٔ ۲۳۹: خون گر نخورد زان لب میگون، چه کند ...103شمارهٔ ۲۴۰: بسته پای چو من بی پر و بالی که مپ ...104شمارهٔ ۲۴۱: از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس 105شمارهٔ ۲۴۲: غنچه دیدی و دل تنگ ندیدی، افسوس 106شمارهٔ ۲۴۳: نمی کشد، دل ما را به دام و دانهٔ ...107شمارهٔ ۲۴۴: نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده ...108شمارهٔ ۲۴۵: برده شوریدگیم از خود و صهبا در پی ...109شمارهٔ ۲۴۶: لقمه ای را ممسک از آزادگان دارد د ...110شمارهٔ ۲۴۷: سرفرازی طلب از همّت مردانهٔ عشق 111شمارهٔ ۲۴۸: ای آنکه زدی بر قدح، امروز مرا سنگ 112شمارهٔ ۲۴۹: فرش داغ، ار نشود بستر بیماری دل 113شمارهٔ ۲۵۰: در بتکده نامحرم و در کعبه غریبم 114شمارهٔ ۲۵۱: به عشق روی تو، چون لاله داغ می طل ...115شمارهٔ ۲۵۲: ز پی بیگانه خویی را، به امّید وفا ...116شمارهٔ ۲۵۳: در کشور ایجاد، ندانم چه گلستم 117شمارهٔ ۲۵۴: من نازک دل از زخم زبان بسیار می ر ...118شمارهٔ ۲۵۵: غبار گشتم و سرگشته وار می گردم 119شمارهٔ ۲۵۶: به راه آن وفا دشمن، سر و جان شاد ...120شمارهٔ ۲۵۷: نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار درد ...121شمارهٔ ۲۵۸: حاصلی که خرمن شد، نذر خوشه چین دا ...122شمارهٔ ۲۵۹: صبوحی می کند تکلیف، کز می کام برد ...123شمارهٔ ۲۶۰: شمع سان، دیده پرآتش مژه پرنم دارم 124شمارهٔ ۲۶۱: خموشم چون قلم امّا، نوا در آستین ...125شمارهٔ ۲۶۲: زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم 126شمارهٔ ۲۶۳: قناعت چون گهر، با ساغر و مینای خو ...127شمارهٔ ۲۶۴: دمد از چاکهای سینه شیون، تا نفس د ...128شمارهٔ ۲۶۵: نه یاد مصر و نه پروای کاروان دارم 129شمارهٔ ۲۶۶: ز شمع خامه، هر جا در میان افسانه ...130شمارهٔ ۲۶۷: جز وصل علاج دل بیچاره ندارم 131شمارهٔ ۲۶۸: به هرگلشن که شور از شیون مستانه ا ...132شمارهٔ ۲۶۹: از دل، به فرات مژه راهی ست چه ساز ...133شمارهٔ ۲۷۰: به صد شوریدگی، از بزم آن بی باک ب ...134شمارهٔ ۲۷۱: زبان و سود، شد در عشق بی پروا فرا ...135شمارهٔ ۲۷۲: از ضعف مشکل آید، چون می برد ز خوی ...136شمارهٔ ۲۷۳: ز ابر دیده در هر گل، زمین کشته ای ...137شمارهٔ ۲۷۴: با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم 138شمارهٔ ۲۷۵: شکایت نیست، مطلب ناله آهنگ است می ...139شمارهٔ ۲۷۶: بیهوده نگشتم به سراپای دو عالم 140شمارهٔ ۲۷۷: ز رنگش، اشک گلگون بادهٔ نابی ست د ...141شمارهٔ ۲۷۸: دل و جان نژند را مانم 142شمارهٔ ۲۷۹: نکرد عشق تو، مطلب روای خویشتنم 143شمارهٔ ۲۸۰: خزان چه می برد از نوبهار رنگینم 144شمارهٔ ۲۸۱: آسان به جلوه های تو، از جا نمی رو ...145شمارهٔ ۲۸۲: چو سایه در قدم سرو خوش خرام توام 146شمارهٔ ۲۸۳: سیاهی را، به اشک از دیدهٔ خود کام ...147شمارهٔ ۲۸۴: رنگین شد از رخت، چو رگ گل، نظاره ...148شمارهٔ ۲۸۵: ز دل برخاست شوری، دیدهٔ داغ درون ...149شمارهٔ ۲۸۶: زانوی بی کسی هاست، بالین خستهٔ من 150شمارهٔ ۲۸۷: نماید بی سبب حاصل، مسبب مدعای من 151شمارهٔ ۲۸۸: نهانی کرده ای یغما، دل من 152شمارهٔ ۲۸۹: باده بیار و هوش را، از سر ما روان ...153شمارهٔ ۲۹۰: لخت دل با سینه از اشک مدام آمد بر ...154شمارهٔ ۲۹۱: صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو 155شمارهٔ ۲۹۲: ز تکبیر فنا، حاضر نشد وقت نماز تو 156شمارهٔ ۲۹۳: دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو 157شمارهٔ ۲۹۴: صفای وقت، ز دل های بی غبار بجو 158شمارهٔ ۲۹۵: عریان ز صافی طینتی، از پردهٔ نیرن ...159شمارهٔ ۲۹۶: ای تهیدست، به امّید و امل غره مشو 160شمارهٔ ۲۹۷: به دنبال خرام آن پری رو 161شمارهٔ ۲۹۸: افسرده ایم، جام می خوشگوار کو 162شمارهٔ ۲۹۹: سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، ...163شمارهٔ ۳۰۰: به عاشقی، شده ام شهرهٔ جهان از تو 164شمارهٔ ۳۰۱: چون لب نایی و نی، پرده سرایان من ...165شمارهٔ ۳۰۲: طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فر ...166شمارهٔ ۳۰۳: مستی فزوده است تو را، در بر آینه 167شمارهٔ ۳۰۴: دل از وفا به خاطر جانان گران شده 168شمارهٔ ۳۰۵: ای خدا، یار مرا میل خریدارش ده 169شمارهٔ ۳۰۶: ای دل به زیر خاک تپیدن چه فایده 170شمارهٔ ۳۰۷: دردت به دوای دل بی تاب رسیده 171شمارهٔ ۳۰۸: تا شانه خشک دستم، بی زلف یار ماند ...172شمارهٔ ۳۰۹: مکن ای بلبل آزرده دل، از خار گله 173شمارهٔ ۳۱۰: صبح است و عزم کوی خرابات کردهای 174شمارهٔ ۳۱۱: به خاموشی سپندم گفت، در بزم پریزا ...175شمارهٔ ۳۱۲: به بالینم نشستی، قد به ناز افراشت ...176شمارهٔ ۳۱۳: من بلبلم و گلبن من یار منستی 177شمارهٔ ۳۱۴: سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا ...178شمارهٔ ۳۱۵: غم دل با تو زان گوبم،که دانم شاد ...179شمارهٔ ۳۱۶: دلم را، کرده یک پیمانه خون، لعل م ...180شمارهٔ ۳۱۷: گذشت آن دور کز ساغر، کند یاری مرا ...181شمارهٔ ۳۱۸: شد صید دلم بستهٔ فتراک سواری 182شمارهٔ ۳۱۹: مطرب سرود شوق به مستان چه می بری 183شمارهٔ ۳۲۰: خزان رنگ زردم را، میِ نابی نشد رو ...184شمارهٔ ۳۲۱: خوش آن ساعت که از فیض سحر شاداب ب ...185شمارهٔ ۳۲۲: ای خطِّ لب یار، نمایان شده باشی 186شمارهٔ ۳۲۳: ز مستی، خون دل را، باده می انگاشت ...187شمارهٔ ۳۲۴: نوای پرده سوزم، از کجا پیدا کند گ ...188شمارهٔ ۳۲۵: ببین که هست لبم، بلبل بهار خطی 189شمارهٔ ۳۲۶: سحاب خشک، دیگر از کجا پیدا کند اش ...190شمارهٔ ۳۲۷: نشد از گریهٔ مستانه ساقی، دل کنم ...191شمارهٔ ۳۲۸: دارم گل زخمی به جگر تازه و تر، ها ...192شمارهٔ ۳۲۹: ای که بر دیدهٔ اغیار خرامی داری 193شمارهٔ ۳۳۰: ای برق حسن، شعله به باغ که می زنی 194شمارهٔ ۳۳۱: گره، ز ابروی مسکین نواز وا نکنی 195شمارهٔ ۳۳۲: بی داغ عشق، بر در دل ها چه می روی 196شمارهٔ ۳۳۳: ناصح، سخن چه بیهُده از پند می کنی 197شمارهٔ ۳۳۴: ای دل، ترحمی به گناهی نمی کنی 198شمارهٔ ۳۳۵: می رود صید دلم، سخت کمانی در پی 199شمارهٔ ۳۳۶: بستم چو دل به مهر تو، نامهربان شد ...200شمارهٔ ۳۳۷: تا کی از عشوه، فریب دل ناکام دهی 201شمارهٔ ۳۳۸: نی می دهد از اصل مقامات صدایی 202شمارهٔ ۳۳۹: بنواخت نی را، لبهای نایی 203شمارهٔ ۳۴۰: شکیبایی بود کار دلم، با گرمی خویی 204شمارهٔ ۳۴۱: ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی 205شمارهٔ ۳۴۲: تلاش فکر ما را از سخن لافان چه می ...206شمارهٔ ۳۴۳: نماند از گرد غم، در سینه ام جای ش ...207شمارهٔ ۳۴۴: اگر نه در جهان سرچشمه ی حیوان بود ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ