به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیات ناتمامشمارهٔ ۱۴۱: ز افسانه کی به شب، مژهٔ ما به هم رسد

2820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز افسانه کی به شب، مژهٔ ما به هم رسد؟

از حرف و صوت، کی لب دریا به هم رسد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۰: مریض زهد را آن روی آتشناک می سازد 2شمارهٔ ۱۴۱: ز افسانه کی به شب، مژهٔ ما به هم ...3شمارهٔ ۱۴۲: هرکس که نظر باز به آن زلف دوتا شد 4شمارهٔ ۱۴۳: سخن چون می سرایم، کلک شکربار می س ...5شمارهٔ ۱۴۴: رنگت به خون لاله، قدح در خمار زد 6شمارهٔ ۱۴۵: شراب لعلی آن نوش لب، به ما چه رسد 7شمارهٔ ۱۴۶: بلاکش عاشقی کو با غم جانانه می سا ...8شمارهٔ ۱۴۷: نقاب آنجا که از رخسارهٔ جانانه بر ...9شمارهٔ ۱۴۸: قاصد سخنی از لب یارم نرسانید 10شمارهٔ ۱۴۹: آن قدر کرد تپیدن که به آرام رساند 11شمارهٔ ۱۵۰: آتشی گرمتر از آتش محرومی نیست 12شمارهٔ ۱۵۱: به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می باش ...13شمارهٔ ۱۵۲: در طمع، کام دل بی بصران می باشد 14شمارهٔ ۱۵۳: تذرو دل، اسیر سرو آزاد تو می باشد 15شمارهٔ ۱۵۴: خون من تیغ تو آندم که به خاک افشا ...16شمارهٔ ۱۵۵: چر با سردی دی بلبلان را کینه می ب ...17شمارهٔ ۱۵۶: دلم در زلف او، از سینه نالان بیشت ...18شمارهٔ ۱۵۷: نقش مراد دنیا، نقش بر آب باشد 19شمارهٔ ۱۵۸: سخنم چو هست، در دل نمک سراب باشد 20شمارهٔ ۱۵۹: پریشان سنبلش، دیباچهٔ احوال من با ...21شمارهٔ ۱۶۰: خیالت مونس جان اسیران در بدن باشد 22شمارهٔ ۱۶۱: با دل غم آن رشک پری، ساخته باشد 23شمارهٔ ۱۶۲: خوشا چشمی که محو لذّت نظّاره ای ب ...24شمارهٔ ۱۶۳: ز غیرت، آب گوهر نخل عزّت را به جو ...25شمارهٔ ۱۶۴: آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد 26آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد عاشقم به کا ...27شمارهٔ ۱۶۶: به رنگین جلوه ای در خون کشیدی، گو ...28شمارهٔ ۱۶۷: نخل مرا شکوفهٔ صبح امید شد 29شمارهٔ ۱۶۸: ساقی مباد عیدی ما کوتهی شود 30شمارهٔ ۱۶۹: پایان ناز او چو به بیگانگی کشید 31شمارهٔ ۱۷۰: کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید 32شمارهٔ ۱۷۱: آزاده، از حیات خود آزار می کشد 33شمارهٔ ۱۷۲: جز آتش بهار هوا را که بشکند 34شمارهٔ ۱۷۳: آن کیست تا ز کار کسی عقده واکند 35شمارهٔ ۱۷۴: چهره نما که در چمن، شور هزار گل ک ...36شمارهٔ ۱۷۵: اگر یادم، چمن پرورد آغوشش نخواهد ...37شمارهٔ ۱۷۶: به دنیا سر فرو ناوردنم بالین راحت ...38شمارهٔ ۱۷۷: نگاه خشم، چشم شوخ او را زیب دیگر ...39شمارهٔ ۱۷۸: تا زلف تو بر دوش و برم سایه فکن ش ...40شمارهٔ ۱۷۹: همّت آن است که در پیش کرم، دون نش ...41شمارهٔ ۱۸۰: تقلید من فزونی یاران نمی شود 42شمارهٔ ۱۸۱: مباد، نفس ز قید خرد گشاده شود 43شمارهٔ ۱۸۲: هما که بال و پر خویش سایبان تو دا ...44شمارهٔ ۱۸۳: کی ترک مکر و حیله به احباب می کند 45شمارهٔ ۱۸۴: آن مشکبو غزال ز چشمم گذار کرد 46شمارهٔ ۱۸۵: صحرانورد وحشتم، آن خط و خال کرد 47شمارهٔ ۱۸۶: این عشق تازه دیده به اشکم دچار کر ...48شمارهٔ ۱۸۷: پریشانی ز احسان، بحر بی پایان نمی ...49شمارهٔ ۱۸۸: کسی درد سخن، تا دل نگردد خون چه م ...50شمارهٔ ۱۸۹: چون نقش آن خط و خال، لوح خیال گیر ...51شمارهٔ ۱۹۰: دل از وحشت سرای عالم غدّار می گیر ...52شمارهٔ ۱۹۱: از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند 53شمارهٔ ۱۹۲: این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگ ...54شمارهٔ ۱۹۳: یکایک از نظرم نور پیکران رفتند 55شمارهٔ ۱۹۴: گر چه در بزم جهان، گردن میناست بل ...56شمارهٔ ۱۹۵: شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند 57شمارهٔ ۱۹۶: تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد 58شمارهٔ ۱۹۷: از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد 59شمارهٔ ۱۹۸: سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید 60شمارهٔ ۱۹۹: صفای عارضش، رنگ از رخ مهتاب بزدای ...61شمارهٔ ۲۰۰: مکن کاری که حرفی از زبان من برون ...62شمارهٔ ۲۰۱: به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربا ...63شمارهٔ ۲۰۲: ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خو ...64شمارهٔ ۲۰۳: گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید 65شمارهٔ ۲۰۴: درنگ ازکاروان ما سبکباران نمی آید 66شمارهٔ ۲۰۵: مداوای جنون از دیده بی خواب می آی ...67شمارهٔ ۲۰۶: وجود کاملان بر ناقصان دشوار می آی ...68شمارهٔ ۲۰۷: ز معراج خریّت، خواجه سنگین بار می ...69شمارهٔ ۲۰۸: ز هجران کار دلتنگی به سامان دیر م ...70شمارهٔ ۲۰۹: در آن محفل که شمع من، تجلی ساز می ...71شمارهٔ ۲۱۰: با سفلگان شراکت روزی، زیان بود 72شمارهٔ ۲۱۱: دمهای زنده را، از اجل کی زیان بود 73شمارهٔ ۲۱۲: امشب که از نظر مه من درگذاره بود 74شمارهٔ ۲۱۳: مرنج از طعنهٔ خصم و مکن عرض کمال ...75شمارهٔ ۲۱۴: در بهاری که مرا بال و پرافشانی بو ...76شمارهٔ ۲۱۵: خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و ن ...77شمارهٔ ۲۱۶: تشنه کامان حسد خون مرا نوشیدند 78شمارهٔ ۲۱۷: گهر چون سفته گردد، همچو اشک از دی ...79شمارهٔ ۲۱۸: شود چون جوهر آیینه پیدا، تار می ا ...80شمارهٔ ۲۱۹: عزلت طلب از پایهٔ اقبال نیفتد 81شمارهٔ ۲۲۰: ز شیرین کاری من، بیستون آباد می گ ...82شمارهٔ ۲۲۱: نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گ ...83شمارهٔ ۲۲۲: دل از قفس سینه، دم سرد برآورد 84شمارهٔ ۲۲۳: زلف سیهش، آتش بیداد برآورد 85شمارهٔ ۲۲۴: ترسم که بر لبی، سخن آن میان رود 86شمارهٔ ۲۲۵: دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر ...87شمارهٔ ۲۲۶: تن سختی کشم چون در خروش آید، روان ...88شمارهٔ ۲۲۷: ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار 89شمارهٔ ۲۲۸: تیغ ستمت از می پرزور گران تر 90شمارهٔ ۲۲۹: سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر 91شمارهٔ ۲۳۰: چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار 92شمارهٔ ۲۳۱: کنون ز تربتم ای شوخ، سرگران مگذر 93شمارهٔ ۲۳۲: می آید از کوی مغان طرز طربناکش نگ ...94شمارهٔ ۲۳۳: با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر 95شمارهٔ ۲۳۴: گرفتار تو را در دور خط، شد کام جا ...96شمارهٔ ۲۳۵: ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر 97شمارهٔ ۲۳۶: ز خط شده ست عذارش بنفشه زار امروز 98شمارهٔ ۲۳۷: یک ره درآ به دیده و مستی بهانه سا ...99شمارهٔ ۲۳۸: دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که ...100شمارهٔ ۲۳۹: خون گر نخورد زان لب میگون، چه کند ...101شمارهٔ ۲۴۰: بسته پای چو من بی پر و بالی که مپ ...102شمارهٔ ۲۴۱: از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس 103شمارهٔ ۲۴۲: غنچه دیدی و دل تنگ ندیدی، افسوس 104شمارهٔ ۲۴۳: نمی کشد، دل ما را به دام و دانهٔ ...105شمارهٔ ۲۴۴: نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده ...106شمارهٔ ۲۴۵: برده شوریدگیم از خود و صهبا در پی ...107شمارهٔ ۲۴۶: لقمه ای را ممسک از آزادگان دارد د ...108شمارهٔ ۲۴۷: سرفرازی طلب از همّت مردانهٔ عشق 109شمارهٔ ۲۴۸: ای آنکه زدی بر قدح، امروز مرا سنگ 110شمارهٔ ۲۴۹: فرش داغ، ار نشود بستر بیماری دل 111شمارهٔ ۲۵۰: در بتکده نامحرم و در کعبه غریبم 112شمارهٔ ۲۵۱: به عشق روی تو، چون لاله داغ می طل ...113شمارهٔ ۲۵۲: ز پی بیگانه خویی را، به امّید وفا ...114شمارهٔ ۲۵۳: در کشور ایجاد، ندانم چه گلستم 115شمارهٔ ۲۵۴: من نازک دل از زخم زبان بسیار می ر ...116شمارهٔ ۲۵۵: غبار گشتم و سرگشته وار می گردم 117شمارهٔ ۲۵۶: به راه آن وفا دشمن، سر و جان شاد ...118شمارهٔ ۲۵۷: نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار درد ...119شمارهٔ ۲۵۸: حاصلی که خرمن شد، نذر خوشه چین دا ...120شمارهٔ ۲۵۹: صبوحی می کند تکلیف، کز می کام برد ...121شمارهٔ ۲۶۰: شمع سان، دیده پرآتش مژه پرنم دارم 122شمارهٔ ۲۶۱: خموشم چون قلم امّا، نوا در آستین ...123شمارهٔ ۲۶۲: زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم 124شمارهٔ ۲۶۳: قناعت چون گهر، با ساغر و مینای خو ...125شمارهٔ ۲۶۴: دمد از چاکهای سینه شیون، تا نفس د ...126شمارهٔ ۲۶۵: نه یاد مصر و نه پروای کاروان دارم 127شمارهٔ ۲۶۶: ز شمع خامه، هر جا در میان افسانه ...128شمارهٔ ۲۶۷: جز وصل علاج دل بیچاره ندارم 129شمارهٔ ۲۶۸: به هرگلشن که شور از شیون مستانه ا ...130شمارهٔ ۲۶۹: از دل، به فرات مژه راهی ست چه ساز ...131شمارهٔ ۲۷۰: به صد شوریدگی، از بزم آن بی باک ب ...132شمارهٔ ۲۷۱: زبان و سود، شد در عشق بی پروا فرا ...133شمارهٔ ۲۷۲: از ضعف مشکل آید، چون می برد ز خوی ...134شمارهٔ ۲۷۳: ز ابر دیده در هر گل، زمین کشته ای ...135شمارهٔ ۲۷۴: با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم 136شمارهٔ ۲۷۵: شکایت نیست، مطلب ناله آهنگ است می ...137شمارهٔ ۲۷۶: بیهوده نگشتم به سراپای دو عالم 138شمارهٔ ۲۷۷: ز رنگش، اشک گلگون بادهٔ نابی ست د ...139شمارهٔ ۲۷۸: دل و جان نژند را مانم 140شمارهٔ ۲۷۹: نکرد عشق تو، مطلب روای خویشتنم 141شمارهٔ ۲۸۰: خزان چه می برد از نوبهار رنگینم 142شمارهٔ ۲۸۱: آسان به جلوه های تو، از جا نمی رو ...143شمارهٔ ۲۸۲: چو سایه در قدم سرو خوش خرام توام 144شمارهٔ ۲۸۳: سیاهی را، به اشک از دیدهٔ خود کام ...145شمارهٔ ۲۸۴: رنگین شد از رخت، چو رگ گل، نظاره ...146شمارهٔ ۲۸۵: ز دل برخاست شوری، دیدهٔ داغ درون ...147شمارهٔ ۲۸۶: زانوی بی کسی هاست، بالین خستهٔ من 148شمارهٔ ۲۸۷: نماید بی سبب حاصل، مسبب مدعای من 149شمارهٔ ۲۸۸: نهانی کرده ای یغما، دل من 150شمارهٔ ۲۸۹: باده بیار و هوش را، از سر ما روان ...151شمارهٔ ۲۹۰: لخت دل با سینه از اشک مدام آمد بر ...152شمارهٔ ۲۹۱: صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو 153شمارهٔ ۲۹۲: ز تکبیر فنا، حاضر نشد وقت نماز تو 154شمارهٔ ۲۹۳: دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو 155شمارهٔ ۲۹۴: صفای وقت، ز دل های بی غبار بجو 156شمارهٔ ۲۹۵: عریان ز صافی طینتی، از پردهٔ نیرن ...157شمارهٔ ۲۹۶: ای تهیدست، به امّید و امل غره مشو 158شمارهٔ ۲۹۷: به دنبال خرام آن پری رو 159شمارهٔ ۲۹۸: افسرده ایم، جام می خوشگوار کو 160شمارهٔ ۲۹۹: سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، ...161شمارهٔ ۳۰۰: به عاشقی، شده ام شهرهٔ جهان از تو 162شمارهٔ ۳۰۱: چون لب نایی و نی، پرده سرایان من ...163شمارهٔ ۳۰۲: طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فر ...164شمارهٔ ۳۰۳: مستی فزوده است تو را، در بر آینه 165شمارهٔ ۳۰۴: دل از وفا به خاطر جانان گران شده 166شمارهٔ ۳۰۵: ای خدا، یار مرا میل خریدارش ده 167شمارهٔ ۳۰۶: ای دل به زیر خاک تپیدن چه فایده 168شمارهٔ ۳۰۷: دردت به دوای دل بی تاب رسیده 169شمارهٔ ۳۰۸: تا شانه خشک دستم، بی زلف یار ماند ...170شمارهٔ ۳۰۹: مکن ای بلبل آزرده دل، از خار گله 171شمارهٔ ۳۱۰: صبح است و عزم کوی خرابات کردهای 172شمارهٔ ۳۱۱: به خاموشی سپندم گفت، در بزم پریزا ...173شمارهٔ ۳۱۲: به بالینم نشستی، قد به ناز افراشت ...174شمارهٔ ۳۱۳: من بلبلم و گلبن من یار منستی 175شمارهٔ ۳۱۴: سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا ...176شمارهٔ ۳۱۵: غم دل با تو زان گوبم،که دانم شاد ...177شمارهٔ ۳۱۶: دلم را، کرده یک پیمانه خون، لعل م ...178شمارهٔ ۳۱۷: گذشت آن دور کز ساغر، کند یاری مرا ...179شمارهٔ ۳۱۸: شد صید دلم بستهٔ فتراک سواری 180شمارهٔ ۳۱۹: مطرب سرود شوق به مستان چه می بری 181شمارهٔ ۳۲۰: خزان رنگ زردم را، میِ نابی نشد رو ...182شمارهٔ ۳۲۱: خوش آن ساعت که از فیض سحر شاداب ب ...183شمارهٔ ۳۲۲: ای خطِّ لب یار، نمایان شده باشی 184شمارهٔ ۳۲۳: ز مستی، خون دل را، باده می انگاشت ...185شمارهٔ ۳۲۴: نوای پرده سوزم، از کجا پیدا کند گ ...186شمارهٔ ۳۲۵: ببین که هست لبم، بلبل بهار خطی 187شمارهٔ ۳۲۶: سحاب خشک، دیگر از کجا پیدا کند اش ...188شمارهٔ ۳۲۷: نشد از گریهٔ مستانه ساقی، دل کنم ...189شمارهٔ ۳۲۸: دارم گل زخمی به جگر تازه و تر، ها ...190شمارهٔ ۳۲۹: ای که بر دیدهٔ اغیار خرامی داری 191شمارهٔ ۳۳۰: ای برق حسن، شعله به باغ که می زنی 192شمارهٔ ۳۳۱: گره، ز ابروی مسکین نواز وا نکنی 193شمارهٔ ۳۳۲: بی داغ عشق، بر در دل ها چه می روی 194شمارهٔ ۳۳۳: ناصح، سخن چه بیهُده از پند می کنی 195شمارهٔ ۳۳۴: ای دل، ترحمی به گناهی نمی کنی 196شمارهٔ ۳۳۵: می رود صید دلم، سخت کمانی در پی 197شمارهٔ ۳۳۶: بستم چو دل به مهر تو، نامهربان شد ...198شمارهٔ ۳۳۷: تا کی از عشوه، فریب دل ناکام دهی 199شمارهٔ ۳۳۸: نی می دهد از اصل مقامات صدایی 200شمارهٔ ۳۳۹: بنواخت نی را، لبهای نایی 201شمارهٔ ۳۴۰: شکیبایی بود کار دلم، با گرمی خویی 202شمارهٔ ۳۴۱: ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی 203شمارهٔ ۳۴۲: تلاش فکر ما را از سخن لافان چه می ...204شمارهٔ ۳۴۳: نماند از گرد غم، در سینه ام جای ش ...205شمارهٔ ۳۴۴: اگر نه در جهان سرچشمه ی حیوان بود ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ