به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حزین لاهیجی

حزین لاهیجیغزلیات ناتمامشمارهٔ ۱۴۴: رنگت به خون لاله، قدح در خمار زد

2150عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رنگت به خون لاله، قدح در خمار زد

بوی تو، راه قافله نوبهار زد

خورشید را نگشته میسر درین بساط

نقشی که از رخ تو، دل داغدار زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۳: سخن چون می سرایم، کلک شکربار می س ...2شمارهٔ ۱۴۴: رنگت به خون لاله، قدح در خمار زد 3شمارهٔ ۱۴۵: شراب لعلی آن نوش لب، به ما چه رسد 4شمارهٔ ۱۴۶: بلاکش عاشقی کو با غم جانانه می سا ...5شمارهٔ ۱۴۷: نقاب آنجا که از رخسارهٔ جانانه بر ...6شمارهٔ ۱۴۸: قاصد سخنی از لب یارم نرسانید 7شمارهٔ ۱۴۹: آن قدر کرد تپیدن که به آرام رساند 8شمارهٔ ۱۵۰: آتشی گرمتر از آتش محرومی نیست 9شمارهٔ ۱۵۱: به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می باش ...10شمارهٔ ۱۵۲: در طمع، کام دل بی بصران می باشد 11شمارهٔ ۱۵۳: تذرو دل، اسیر سرو آزاد تو می باشد 12شمارهٔ ۱۵۴: خون من تیغ تو آندم که به خاک افشا ...13شمارهٔ ۱۵۵: چر با سردی دی بلبلان را کینه می ب ...14شمارهٔ ۱۵۶: دلم در زلف او، از سینه نالان بیشت ...15شمارهٔ ۱۵۷: نقش مراد دنیا، نقش بر آب باشد 16شمارهٔ ۱۵۸: سخنم چو هست، در دل نمک سراب باشد 17شمارهٔ ۱۵۹: پریشان سنبلش، دیباچهٔ احوال من با ...18شمارهٔ ۱۶۰: خیالت مونس جان اسیران در بدن باشد 19شمارهٔ ۱۶۱: با دل غم آن رشک پری، ساخته باشد 20شمارهٔ ۱۶۲: خوشا چشمی که محو لذّت نظّاره ای ب ...21شمارهٔ ۱۶۳: ز غیرت، آب گوهر نخل عزّت را به جو ...22شمارهٔ ۱۶۴: آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد 23آب دیده ام خونین، آهم آتشین باشد عاشقم به کا ...24شمارهٔ ۱۶۶: به رنگین جلوه ای در خون کشیدی، گو ...25شمارهٔ ۱۶۷: نخل مرا شکوفهٔ صبح امید شد 26شمارهٔ ۱۶۸: ساقی مباد عیدی ما کوتهی شود 27شمارهٔ ۱۶۹: پایان ناز او چو به بیگانگی کشید 28شمارهٔ ۱۷۰: کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید 29شمارهٔ ۱۷۱: آزاده، از حیات خود آزار می کشد 30شمارهٔ ۱۷۲: جز آتش بهار هوا را که بشکند 31شمارهٔ ۱۷۳: آن کیست تا ز کار کسی عقده واکند 32شمارهٔ ۱۷۴: چهره نما که در چمن، شور هزار گل ک ...33شمارهٔ ۱۷۵: اگر یادم، چمن پرورد آغوشش نخواهد ...34شمارهٔ ۱۷۶: به دنیا سر فرو ناوردنم بالین راحت ...35شمارهٔ ۱۷۷: نگاه خشم، چشم شوخ او را زیب دیگر ...36شمارهٔ ۱۷۸: تا زلف تو بر دوش و برم سایه فکن ش ...37شمارهٔ ۱۷۹: همّت آن است که در پیش کرم، دون نش ...38شمارهٔ ۱۸۰: تقلید من فزونی یاران نمی شود 39شمارهٔ ۱۸۱: مباد، نفس ز قید خرد گشاده شود 40شمارهٔ ۱۸۲: هما که بال و پر خویش سایبان تو دا ...41شمارهٔ ۱۸۳: کی ترک مکر و حیله به احباب می کند 42شمارهٔ ۱۸۴: آن مشکبو غزال ز چشمم گذار کرد 43شمارهٔ ۱۸۵: صحرانورد وحشتم، آن خط و خال کرد 44شمارهٔ ۱۸۶: این عشق تازه دیده به اشکم دچار کر ...45شمارهٔ ۱۸۷: پریشانی ز احسان، بحر بی پایان نمی ...46شمارهٔ ۱۸۸: کسی درد سخن، تا دل نگردد خون چه م ...47شمارهٔ ۱۸۹: چون نقش آن خط و خال، لوح خیال گیر ...48شمارهٔ ۱۹۰: دل از وحشت سرای عالم غدّار می گیر ...49شمارهٔ ۱۹۱: از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند 50شمارهٔ ۱۹۲: این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگ ...51شمارهٔ ۱۹۳: یکایک از نظرم نور پیکران رفتند 52شمارهٔ ۱۹۴: گر چه در بزم جهان، گردن میناست بل ...53شمارهٔ ۱۹۵: شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند 54شمارهٔ ۱۹۶: تا حرفی از آن لعل می آلود برآمد 55شمارهٔ ۱۹۷: از نالهٔ من خامه خوش آهنگ برآمد 56شمارهٔ ۱۹۸: سختی به ضعیفان جهان بی سبب آید 57شمارهٔ ۱۹۹: صفای عارضش، رنگ از رخ مهتاب بزدای ...58شمارهٔ ۲۰۰: مکن کاری که حرفی از زبان من برون ...59شمارهٔ ۲۰۱: به دل گفتم که خواهد غمزهٔ نامهربا ...60شمارهٔ ۲۰۲: ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خو ...61شمارهٔ ۲۰۳: گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید 62شمارهٔ ۲۰۴: درنگ ازکاروان ما سبکباران نمی آید 63شمارهٔ ۲۰۵: مداوای جنون از دیده بی خواب می آی ...64شمارهٔ ۲۰۶: وجود کاملان بر ناقصان دشوار می آی ...65شمارهٔ ۲۰۷: ز معراج خریّت، خواجه سنگین بار می ...66شمارهٔ ۲۰۸: ز هجران کار دلتنگی به سامان دیر م ...67شمارهٔ ۲۰۹: در آن محفل که شمع من، تجلی ساز می ...68شمارهٔ ۲۱۰: با سفلگان شراکت روزی، زیان بود 69شمارهٔ ۲۱۱: دمهای زنده را، از اجل کی زیان بود 70شمارهٔ ۲۱۲: امشب که از نظر مه من درگذاره بود 71شمارهٔ ۲۱۳: مرنج از طعنهٔ خصم و مکن عرض کمال ...72شمارهٔ ۲۱۴: در بهاری که مرا بال و پرافشانی بو ...73شمارهٔ ۲۱۵: خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و ن ...74شمارهٔ ۲۱۶: تشنه کامان حسد خون مرا نوشیدند 75شمارهٔ ۲۱۷: گهر چون سفته گردد، همچو اشک از دی ...76شمارهٔ ۲۱۸: شود چون جوهر آیینه پیدا، تار می ا ...77شمارهٔ ۲۱۹: عزلت طلب از پایهٔ اقبال نیفتد 78شمارهٔ ۲۲۰: ز شیرین کاری من، بیستون آباد می گ ...79شمارهٔ ۲۲۱: نمی دانم چه سودا در سر مخمور می گ ...80شمارهٔ ۲۲۲: دل از قفس سینه، دم سرد برآورد 81شمارهٔ ۲۲۳: زلف سیهش، آتش بیداد برآورد 82شمارهٔ ۲۲۴: ترسم که بر لبی، سخن آن میان رود 83شمارهٔ ۲۲۵: دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر ...84شمارهٔ ۲۲۶: تن سختی کشم چون در خروش آید، روان ...85شمارهٔ ۲۲۷: ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار 86شمارهٔ ۲۲۸: تیغ ستمت از می پرزور گران تر 87شمارهٔ ۲۲۹: سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر 88شمارهٔ ۲۳۰: چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار 89شمارهٔ ۲۳۱: کنون ز تربتم ای شوخ، سرگران مگذر 90شمارهٔ ۲۳۲: می آید از کوی مغان طرز طربناکش نگ ...91شمارهٔ ۲۳۳: با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر 92شمارهٔ ۲۳۴: گرفتار تو را در دور خط، شد کام جا ...93شمارهٔ ۲۳۵: ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر 94شمارهٔ ۲۳۶: ز خط شده ست عذارش بنفشه زار امروز 95شمارهٔ ۲۳۷: یک ره درآ به دیده و مستی بهانه سا ...96شمارهٔ ۲۳۸: دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که ...97شمارهٔ ۲۳۹: خون گر نخورد زان لب میگون، چه کند ...98شمارهٔ ۲۴۰: بسته پای چو من بی پر و بالی که مپ ...99شمارهٔ ۲۴۱: از چرخ تنک حوصله، پروا چه کند کس 100شمارهٔ ۲۴۲: غنچه دیدی و دل تنگ ندیدی، افسوس 101شمارهٔ ۲۴۳: نمی کشد، دل ما را به دام و دانهٔ ...102شمارهٔ ۲۴۴: نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده ...103شمارهٔ ۲۴۵: برده شوریدگیم از خود و صهبا در پی ...104شمارهٔ ۲۴۶: لقمه ای را ممسک از آزادگان دارد د ...105شمارهٔ ۲۴۷: سرفرازی طلب از همّت مردانهٔ عشق 106شمارهٔ ۲۴۸: ای آنکه زدی بر قدح، امروز مرا سنگ 107شمارهٔ ۲۴۹: فرش داغ، ار نشود بستر بیماری دل 108شمارهٔ ۲۵۰: در بتکده نامحرم و در کعبه غریبم 109شمارهٔ ۲۵۱: به عشق روی تو، چون لاله داغ می طل ...110شمارهٔ ۲۵۲: ز پی بیگانه خویی را، به امّید وفا ...111شمارهٔ ۲۵۳: در کشور ایجاد، ندانم چه گلستم 112شمارهٔ ۲۵۴: من نازک دل از زخم زبان بسیار می ر ...113شمارهٔ ۲۵۵: غبار گشتم و سرگشته وار می گردم 114شمارهٔ ۲۵۶: به راه آن وفا دشمن، سر و جان شاد ...115شمارهٔ ۲۵۷: نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار درد ...116شمارهٔ ۲۵۸: حاصلی که خرمن شد، نذر خوشه چین دا ...117شمارهٔ ۲۵۹: صبوحی می کند تکلیف، کز می کام برد ...118شمارهٔ ۲۶۰: شمع سان، دیده پرآتش مژه پرنم دارم 119شمارهٔ ۲۶۱: خموشم چون قلم امّا، نوا در آستین ...120شمارهٔ ۲۶۲: زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم 121شمارهٔ ۲۶۳: قناعت چون گهر، با ساغر و مینای خو ...122شمارهٔ ۲۶۴: دمد از چاکهای سینه شیون، تا نفس د ...123شمارهٔ ۲۶۵: نه یاد مصر و نه پروای کاروان دارم 124شمارهٔ ۲۶۶: ز شمع خامه، هر جا در میان افسانه ...125شمارهٔ ۲۶۷: جز وصل علاج دل بیچاره ندارم 126شمارهٔ ۲۶۸: به هرگلشن که شور از شیون مستانه ا ...127شمارهٔ ۲۶۹: از دل، به فرات مژه راهی ست چه ساز ...128شمارهٔ ۲۷۰: به صد شوریدگی، از بزم آن بی باک ب ...129شمارهٔ ۲۷۱: زبان و سود، شد در عشق بی پروا فرا ...130شمارهٔ ۲۷۲: از ضعف مشکل آید، چون می برد ز خوی ...131شمارهٔ ۲۷۳: ز ابر دیده در هر گل، زمین کشته ای ...132شمارهٔ ۲۷۴: با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم 133شمارهٔ ۲۷۵: شکایت نیست، مطلب ناله آهنگ است می ...134شمارهٔ ۲۷۶: بیهوده نگشتم به سراپای دو عالم 135شمارهٔ ۲۷۷: ز رنگش، اشک گلگون بادهٔ نابی ست د ...136شمارهٔ ۲۷۸: دل و جان نژند را مانم 137شمارهٔ ۲۷۹: نکرد عشق تو، مطلب روای خویشتنم 138شمارهٔ ۲۸۰: خزان چه می برد از نوبهار رنگینم 139شمارهٔ ۲۸۱: آسان به جلوه های تو، از جا نمی رو ...140شمارهٔ ۲۸۲: چو سایه در قدم سرو خوش خرام توام 141شمارهٔ ۲۸۳: سیاهی را، به اشک از دیدهٔ خود کام ...142شمارهٔ ۲۸۴: رنگین شد از رخت، چو رگ گل، نظاره ...143شمارهٔ ۲۸۵: ز دل برخاست شوری، دیدهٔ داغ درون ...144شمارهٔ ۲۸۶: زانوی بی کسی هاست، بالین خستهٔ من 145شمارهٔ ۲۸۷: نماید بی سبب حاصل، مسبب مدعای من 146شمارهٔ ۲۸۸: نهانی کرده ای یغما، دل من 147شمارهٔ ۲۸۹: باده بیار و هوش را، از سر ما روان ...148شمارهٔ ۲۹۰: لخت دل با سینه از اشک مدام آمد بر ...149شمارهٔ ۲۹۱: صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو 150شمارهٔ ۲۹۲: ز تکبیر فنا، حاضر نشد وقت نماز تو 151شمارهٔ ۲۹۳: دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو 152شمارهٔ ۲۹۴: صفای وقت، ز دل های بی غبار بجو 153شمارهٔ ۲۹۵: عریان ز صافی طینتی، از پردهٔ نیرن ...154شمارهٔ ۲۹۶: ای تهیدست، به امّید و امل غره مشو 155شمارهٔ ۲۹۷: به دنبال خرام آن پری رو 156شمارهٔ ۲۹۸: افسرده ایم، جام می خوشگوار کو 157شمارهٔ ۲۹۹: سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، ...158شمارهٔ ۳۰۰: به عاشقی، شده ام شهرهٔ جهان از تو 159شمارهٔ ۳۰۱: چون لب نایی و نی، پرده سرایان من ...160شمارهٔ ۳۰۲: طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فر ...161شمارهٔ ۳۰۳: مستی فزوده است تو را، در بر آینه 162شمارهٔ ۳۰۴: دل از وفا به خاطر جانان گران شده 163شمارهٔ ۳۰۵: ای خدا، یار مرا میل خریدارش ده 164شمارهٔ ۳۰۶: ای دل به زیر خاک تپیدن چه فایده 165شمارهٔ ۳۰۷: دردت به دوای دل بی تاب رسیده 166شمارهٔ ۳۰۸: تا شانه خشک دستم، بی زلف یار ماند ...167شمارهٔ ۳۰۹: مکن ای بلبل آزرده دل، از خار گله 168شمارهٔ ۳۱۰: صبح است و عزم کوی خرابات کردهای 169شمارهٔ ۳۱۱: به خاموشی سپندم گفت، در بزم پریزا ...170شمارهٔ ۳۱۲: به بالینم نشستی، قد به ناز افراشت ...171شمارهٔ ۳۱۳: من بلبلم و گلبن من یار منستی 172شمارهٔ ۳۱۴: سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا ...173شمارهٔ ۳۱۵: غم دل با تو زان گوبم،که دانم شاد ...174شمارهٔ ۳۱۶: دلم را، کرده یک پیمانه خون، لعل م ...175شمارهٔ ۳۱۷: گذشت آن دور کز ساغر، کند یاری مرا ...176شمارهٔ ۳۱۸: شد صید دلم بستهٔ فتراک سواری 177شمارهٔ ۳۱۹: مطرب سرود شوق به مستان چه می بری 178شمارهٔ ۳۲۰: خزان رنگ زردم را، میِ نابی نشد رو ...179شمارهٔ ۳۲۱: خوش آن ساعت که از فیض سحر شاداب ب ...180شمارهٔ ۳۲۲: ای خطِّ لب یار، نمایان شده باشی 181شمارهٔ ۳۲۳: ز مستی، خون دل را، باده می انگاشت ...182شمارهٔ ۳۲۴: نوای پرده سوزم، از کجا پیدا کند گ ...183شمارهٔ ۳۲۵: ببین که هست لبم، بلبل بهار خطی 184شمارهٔ ۳۲۶: سحاب خشک، دیگر از کجا پیدا کند اش ...185شمارهٔ ۳۲۷: نشد از گریهٔ مستانه ساقی، دل کنم ...186شمارهٔ ۳۲۸: دارم گل زخمی به جگر تازه و تر، ها ...187شمارهٔ ۳۲۹: ای که بر دیدهٔ اغیار خرامی داری 188شمارهٔ ۳۳۰: ای برق حسن، شعله به باغ که می زنی 189شمارهٔ ۳۳۱: گره، ز ابروی مسکین نواز وا نکنی 190شمارهٔ ۳۳۲: بی داغ عشق، بر در دل ها چه می روی 191شمارهٔ ۳۳۳: ناصح، سخن چه بیهُده از پند می کنی 192شمارهٔ ۳۳۴: ای دل، ترحمی به گناهی نمی کنی 193شمارهٔ ۳۳۵: می رود صید دلم، سخت کمانی در پی 194شمارهٔ ۳۳۶: بستم چو دل به مهر تو، نامهربان شد ...195شمارهٔ ۳۳۷: تا کی از عشوه، فریب دل ناکام دهی 196شمارهٔ ۳۳۸: نی می دهد از اصل مقامات صدایی 197شمارهٔ ۳۳۹: بنواخت نی را، لبهای نایی 198شمارهٔ ۳۴۰: شکیبایی بود کار دلم، با گرمی خویی 199شمارهٔ ۳۴۱: ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی 200شمارهٔ ۳۴۲: تلاش فکر ما را از سخن لافان چه می ...201شمارهٔ ۳۴۳: نماند از گرد غم، در سینه ام جای ش ...202شمارهٔ ۳۴۴: اگر نه در جهان سرچشمه ی حیوان بود ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ