کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دی سحری بر گذری گفت مرا یار

    شیفته و بی‌خبری چند از این کار

    چهره من رشک گل و دیده خود را

    کرده پر از خون جگر در طلب خار

    گفتم کی پیش قدت سرو نهالی

    گفتم کی پیش رخت شمع فلک تار

    گفتم کی زیر و زبر چرخ و زمینت

    نیست عجب گر بر تو نیست مرا بار

    گفت منم جان و دلت خیره چه باشی

    دم مزن و باش بر سیمبرم زار

    گفتم کی از دل و جان برده قراری

    نیست مرا تاب سکون گفت به یک بار

    قطره دریای منی دم چه زنی بیش

    غرقه شو و جان صدف پر ز گهر دار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha