کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر

    در قلعه بی‌خویشی بگریز هلا زوتر

    تا کی ز شب زنگی بر عقل بود تنگی

    شاهنشه صبح آمد زد بر سر او خنجر

    گاو سیه شب را قربان سحر کردند

    مؤذن پی این گوید کالله هو الاکبر

    آورد برون گردون از زیر لگن شمعی

    کز خجلت نور او بر چرخ نماند اختر

    خورشید گر از اول بیمارصفت باشد

    هم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر

    ای چشم که پردردی در سایه او بنشین

    زنهار در این حالت در چهره او بنگر

    آن واعظ روشن دل کو ذره به رقص آرد

    بس نور که بفشاند او از سر این منبر

    شاباش زهی نوری بر کوری هر کوری

    زان پس که بر آرد سر کور وی نپوشاند

    شمس الحق تبریزی در آینه صافت

    گر غیر خدا بینم باشم بتر از کافر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha