کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار

    بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

    ز خواب برجهی و روی یار را بینی

    زهی سعادت و اقبال و دولت بیدار

    همو گشاید کار و همو بگوید شکر

    چنان بود که گلی رست بی‌قرینه خار

    چو دست بر تو نهد یار و گویدت برخیز

    زهی قیامت و جنات و تحتها الانهار

    بگو به موسی عمران که شد همه دیده

    که نعره ارنی خیزد از دم دیدار

    برای مغلطه می‌دید و دیدنش می‌جست

    زهی مقام تجلی و آفتاب مدار

    ز بامداد چو افیون فضل او خوردیم

    برون شدیم ز عقل و برآمدیم ز کار

    ببین تو حال مرا و مرا ز حال مپرس

    چو عقل اندک داری برو مگو بسیار

    برو مگوی جنون را ز کوره معقولات

    که صد دریغ که دیوانه گشته‌ای یک بار

    مرا در این شب دولت ز جفت و طاق مپرس

    که باده جفت دماغست و یار جفت کنار

    مرا مپرس عزیزا که چند می‌گردی

    که هیچ نقطه نپرسد ز گردش پرگار

    غبار و گرد مینگیز در ره یاری

    که او به حسن ز دریا برآورید غبار

    منه تو بر سر زانو سر خود ای صوفی

    کز این تو پی نبری گر فروروی بسیار

    چو هیچ کوه احد برنیامد از بن و بیخ

    چه دست درزده‌ای در کمرگه کهسار

    در آن زمان که عسل‌های فقر می‌لیسیم

    به چشم ما مگسی می‌شود سپه سالار

    چه ایمنست دهم از خراج و نعل بها

    چو نعل ماست در آتش ز عشق تیزشرار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha