کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار

    گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار

    وانگهان چون گازری از گازران درویشتر

    وانگهان چون آفتابی آفتاب هر دیار

    ناز گازر چون بدید آن آفتاب از لطف خود

    ابر پیش آورد اینک گازری باکار و بار

    گفت تا گازر نخندد من برون نایم ز ابر

    تا دل او خوش نگردد من نباشم برقرار

    دسته دسته جامه‌های گازران از کار ماند

    تا پدید آید که گازر اختیارست اختیار

    هر کی باشد عاشق آن آفتاب از جان و دل

    سر ز خاک پای گازر برندارد زینهار

    گویم آن گازر که باشد شمس تبریزی و بس

    کز برای او برآید آفتاب از هر کنار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha