مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۶۰: عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار وانگهان چون گازری از گازران درویشتر وانگهان چون آفتابی آفتاب هر دیار ناز گازر چون بدید آن آفتاب از لطف خود ابر پیش آورد اینک گازری باکار و بار گفت تا گازر نخندد من برون نایم ز ابر تا دل او خوش نگردد من نباشم برقرار دسته دسته جامه های گازران از کار ماند تا پدید آید که گازر اختیارست اختیار هر کی باشد عاشق آن آفتاب از جان و دل سر ز خاک پای گازر برندارد زینهار گویم آن گازر که باشد شمس تبریزی و بس کز برای او برآید آفتاب از هر کنار مولانا بلخی