کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود
    با آنکه دست رشک،‌ عنانم گرفته بود
    آزار بین که صد گله کردم به پیش یار
    با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود
    از بزم وصل، راه برون شد نیافتم
    از بس که آرزو به میانم گرفته بود
    می‌خواستم که جان برم از صیدگاه عشق
    صیّاد هجر، راه امانم گرفته بود
    میلی ز جان سپردنم آگه نشد کسی
    از بس که ضعف راه فغانم گرفته بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha