کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سخنم را چو به بزم تو سری بگشایند
    تا کنی گوش، پیام دگری بگشایند
    قاصدان از تو شنیدند سخنها که ز شرم
    نتوانند زبان در خبری بگشایند
    در به در طلبت گشته‌ام و این هم نیست
    که دری بهر چو من دربه‌دری بگشایند
    مژده باد ای دل آزرده که این سنگدلان
    در آزار بر آزرده‌تری بگشایند
    دل صیاد وشان صید شود گر ز کمین
    آهوان تو کمند نظری بگشایند
    پرده بگشا که گل روی تو سیراب شود
    گر بر آن تشنه‌لبان چشم‌تری بگشایند
    تیر جور تو گر از سینه میلی بکشند
    دری از غیب به خونین جگری بگشایند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha