کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خوش آن صید که آسوده ز جان دادن خویش
    دید زانداختن تیر تو افتادن خویش
    شب که در بزم به افسرده دلان بنشینی
    شمع سوزد ز پشیمانی استادن خویش
    از جوابش من آواره چنان نومیدم
    که فرامش کنم از نامه فرستادن خویش
    یار خواهد که به مرگم شود آسوده و من
    شرمساری کشم از سختی جان دادن خویش
    خواری عشق، مسلّم شده میلی بر من
    دارم این مرتبه، از مرتبه ننهادن خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha