میلی مهشدی هروی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۰: شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود - با آنکه دست رشک، عنانم گرفته بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود با آنکه دست رشک، عنانم گرفته بود آزار بین که صد گله کردم به پیش یار با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود از بزم وصل، راه برون شد نیافتم از بس که آرزو به میانم گرفته بود می خواستم که جان برم از صیدگاه عشق صیّاد هجر، راه امانم گرفته بود میلی ز جان سپردنم آگه نشد کسی از بس که ضعف راه فغانم گرفته بود میلی مهشدی هروی