کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    او درین نظاره کز تن جان محزون می‌رود
    من به این خوشدل که جان دشوار بیرون می‌رود
    هر که می‌آید پی نظاره جان کندنم
    می‌کند نفرت که با حال دگرگون می‌رود
    آن شکار تیر کاری خورده‌ام کز قتل من
    عمرها رفت و هنوز از زخمها خون می‌رود
    با کدام امیدواری،‌ حیرتی دارم که دل
    بر سر راهش درین ایام، افزون می‌رود
    با چنین جذبی که بیرون می‌کشم از خانه‌اش
    گر نگردم بی‌خبر، از پیش من چون می‌رود؟
    از کششهای کمند شوق بیرون ماندگان
    هر زمان از بزم، بی‌تابانه بیرون می‌رود
    وه چه شوق است این، که میلی می‌کشد زان تندخو
    بهر یک دیدار صد آزار و ممنون می‌رود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha