کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    خبرداری آه از غم آتشی افروختم بی تو

     درآن آتش سراندر پای خود را سوختم بی تو ؟

    به هر شهری هزاران ماهرو دیدم ولی ز آنها

     به آن چشمت قسم  چشمان خود را دوختم بی تو

    بُتان سازند حیلتها که گردند آشنا با من

    ولی من  گپ میان ما بماند  سوختم بی تو

    پر است از اشك و از لخت جگر پیوسته دامانم

     چقدر  ای مه ببین  لعل و گهر اندوختم بی تو

    خریداران فراوانند و پر سرمایه  اما من

    به چیزی جز خیالت خویش را نفروختم بی تو

    مرا کشتند و از مهر تو روگردان نگردیدم

    عزیزم  بین چه سان درس وفا آموختم بی تو

    به لاهوتی سخن از مهربانی های تو گفتم

     بدین سان پارگی های دلش را دوختم بی تو

    اسلامبول 1919

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha