کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمری، علم عشق، برافراشته ام من،

    زین راه، بسی مانعه برداشته ام من.

    جان برده ام از چشم سیاه تو به میدان،

    الحق، هنر شیر ژیان داشته ام من.

    تا دیده امت، ریخته ام اشک ز شادی،

    دامان تو را از گهر انباشته ام من.

    شیرین دهنم از ثمر وصل، کز اول

    در مزرع دل تخم وفا کاشته ام من.

    تا در سر من فکر کسی جز تو نیاید،

    دل در گذر باصره بگماشته ام من.

    گفتی که: اگر یار نباشد چه کنی تو؟

    زان چیز چه پرسی که نه انگاشته ام من.

    سر دادن و سر داشتن و شکوه نکردن،

    ارثی ست مقدس، که نگه داشته ام من.

    با یار یکی بودن و از خویش گذشتن،

    زان قاعده هائیست که بگذاشته ام من.

    از عشق سخن می رود و من زنم اینجا،

    لاف از هنر خویش، چه پنداشته ام من؟

     

    مسکو، ۱۹۳۷

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha