تو می خوانی به از بلبل به یاد آشیان، ای گل.
گل خواننده ای تو، خوب می خوانی، بخوان، ای گل.
زهی آن لحن داوودی و اعجاز مسیحایی،
که با یک نغمۀ دلکش، به من دادی روان، ای گل.
نفس را تازه سازد، اشک شادی ریزد از چشمان،
ز بس خوب است و دلچسب است آواز تو، جان، ای گل!
تو چون چهچه زنی در فصل دی، بوی بهار آید،
به گلزار وطن، یا رب بمانی بی خزان، ای گل!
تو با این چهر مهرافزا، تو با این لحن شوق آور،
شبستان مرا، امروز کردی گلستان، ای گل.
نگه کن تا جوانان را نوایت چون به وجد آرد،
تو، کاینسان پیر چون من را، دهی روح جوان، ای گل!
شدم شادان ز عرفانت، شدم حیران ز الحانت،
شدم عبد ثناخوانت، بدان ای گل، بدان ای گل
مسکو، ۱۹۵۰