زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست،
بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست.
گر فشار دشمنان آبت کند، مسکین مشو،
مرد باش، ای خسته دل، شرمندگی در کار نیست.
با حقارت گر ببارد بر سرت باران دُر
آسمان را گو: برو، بارندگی در کار نیست!
گر که با وابستگی دارای این دنیا شوی،
دورش افکن! این چنین دارندگی در کار نیست.
گر به شرط پایبوسی، سر بماند در تنت،
جان ده و رد کن، که سرافکندگی در کار نیست.
زندگی آزادی انسان و استقلال اوست،
بهر آزادی جدل کن! بندگی در کار نیست
مسکو، فوریۀ ۱۹۳۰