کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    با دلم، دوش، سر زلف تو بازی می کرد،

    خواجه با بندۀ خود، بنده نوازی می کرد.

    گاه زنجیر و گهی مار و گهی گل می شد،

    مختصر، زلف کجت شعبده بازی می کرد.

    مویت انداخته دل را و به شوخی می زد،

    بازش از خود، نظر مهر تو، راضی می کرد.

    دل ز تأثیر نگاه تو، به خالت می جست،

    مست را بین، به کجا دست درازی می کرد!

    خنده می کرد دل و، از «خطر و محنت عشق»

    عقل، چون پیرزنان، فلسفه سازی می کرد!

    غصه را راه نبد در حرم ما، چون عشق

    شعله افروخته، بیگانه گدازی می کرد.

    کاشکی دیشب ما صبح نمی شد هرگز،

    با دلم، دوش، سر زلف تو بازی می کرد

     

    مسکو، سپتامبر ۱۹۳۷

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha