ای نگار پارسی، از ما نگهداری بکن،
ما ز پا افتادگان را، بعد از این یاری بکن.
دلبران، هرجا پرستاران عشاق خودند،
خسته ایم، آخر تو هم، ما را پرستاری بکن.
همچو گل، بیرون بیا از جِلد ننگین نقاب،
پیچه و چادر بسوزان، ترک این خواری بکن.
گفتم ای دل، عاشقی سخت است، خندیدی به من؛
من کنون خندم بر احوال تو، تو زاری بکن