ابولقاسم لاهوتی
چکامه ها
از خویش گذشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری، علم عشق، برافراشته ام من، زین راه، بسی مانعه برداشته ام من. جان برده ام از چشم سیاه تو به میدان، الحق، هنر شیر ژیان داشته ام من. تا دیده امت، ریخته ام اشک ز شادی، دامان تو را از گهر انباشته ام من. شیرین دهنم از ثمر وصل، کز اول در مزرع دل تخم وفا کاشته ام من. تا در سر من فکر کسی جز تو نیاید، دل در گذر باصره بگماشته ام من. گفتی که: اگر یار نباشد چه کنی تو؟ زان چیز چه پرسی که نه انگاشته ام من. سر دادن و سر داشتن و شکوه نکردن، ارثی ست مقدس، که نگه داشته ام من. با یار یکی بودن و از خویش گذشتن، زان قاعده هائیست که بگذاشته ام من. از عشق سخن می رود و من زنم اینجا، لاف از هنر خویش، چه پنداشته ام من؟ مسکو، ۱۹۳۷ ابولقاسم لاهوتی