کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز روزگار بجان آمدم ز غم بشتاب
    اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب
    زمانه میدهدم گوشمال و می زندم
    مگر که خیک شد ستم زمانه را دریاب
    مثل زنند که شاعر دروغگوی بود
    خطاست باری نزد من این مثل نه صواب
    بباب مدح خداوندگار و قصه خویش
    بجان پاک پیمبر که نیستم کذاب
    ایا گزیده اولاد پاک پیغمبر
    بجاه خویش بدین قصه برنویس جواب
    رسید خیل زمستان و آن تموز برفت
    که خلق زنده بی آتش همی شدند کباب
    زبر و جود تو دارم تمام جامه تن
    تمام بقعه و فرزند خود برونق و آب
    بصدر بار تو بردارم از جهان حاجت
    اگر بیک لب نان باشد و بیک دم آب
    ذئاب وار بهر در نرفتم و نروم
    وگر روم ز در تو منافقم چو ذئاب
    تو آفتابی و مهتاب دیگران و تبش
    زآفتاب توان خواستن نه از مهتاب
    بتاب سال و مه ای آفتاب فضل و شرف
    بر آسمان سعادت بروزگار شباب
    بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
    سرای دولت اعدای تو خراب و بیاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha