کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای عامل خراج کفایت نمای راد
    دستور خسرو و شرف دست میرزاد
    خورشید جاودان مؤید یمین دین
    کز سایه یمین تو زفتان شوند راد
    رادیست حرفت کف و کلک و بنان تو
    خلقی زحرفت کف و کلک و بنانت راد
    تا از بنان و کلک و کف تو بمن رسید
    تشریف و خلعتی که نشاید گرفت و داد
    مادح نماند جز من و ممدوح جز توئی
    من مادح از نژاد و تو ممدوح از نژاد
    زان مهتران نئی تو که در خدمت و ثنات
    بستن میان نشاید و نتوان زبان گشاد
    دست و در دل تو گشاد است و طبع نیز
    پاینده چون در دل و دستت گشاده باد
    شعر مرا هر آینه از هزل چاشنی
    ماند بجای بلبل و گشنیز و بغمخواد
    تا بر حسود تو برم آن چاشنی بکار
    کوبم در اجازه که تا بگذرم چو باد
    گر کیقباد و کسری گردد حسود تو
    صد . . . در . . . زن کسری و کیقباد
    ناگفته خوبتر بتو از حاسدان تو
    ایشان کنید خود که از ایشان کنند یاد
    از حب خویش یاد کنم وآنچه بایدم
    خواهم ز مجلس تو چو شاگرد از اوستاد
    ای صدر اهل فضل مرا نان و جامه نیست
    در گردنم هم از غله خانه غل فتاد
    بر مجلس رفیع تو اطناب قصه را
    این بنده رفع کرد و بر ایجاب دل نهاد
    ده ساله کدخدائی شاهان بیک زمان
    داری و بیش دارد ازین امر تو نفاذ
    یک ماهه کدخدائی کردم ز تو سوآل
    جودت سوآل من باجابت قرین کناد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha