عید شاه خسروان مسعود میمون فال باد
طایر میمون او مسعود پر و بال باد
پر و بال طایر میمون شه بی عید و عید
بر خلایق سایه دار دولت و اقبال باد
بخت پیروز شه روی زمین را بر سپهر
سعد اکبر باد عم و سعد اصغر خال باد
تا بچشم شه نماید خوب روئی آن نگار
از لیالی بر رخ دلبر چو زلف و خال باد
تا قیام ساعت اندر طول عمر شاه شرق
ساعتی روزی و روزی ماه و ماهی سال باد
آفرین گویان چو گویند آفرین کردگار
بر قلج تمغاج خان آنشاه اعدا مال باد
گر بگنج آفرین و مال دارد شاه میل
آفرین از گنج ما وز گنج اعدا مال باد
هر که تخم کین شه کارد چو وقت داس گشت
داس بر دارنده را دست اجل کیال باد
هر که یال از طوق طوع شاه برناید بقصد
تیغ قهر اوش همچون طوق گرد یال باد
احسن الاقبال شاهست از همه شاهان عصر
احسن الاقبال شاهان احسن الاحوال باد
کسوت عدل ملک با کسوت عدل عمر
در طراز دادورزی بر یکی منوال باد
هر که او از انس و جن از اولیای شاه نیست
نام او اندر جوامع ماله من وال باد
بر صراط عدل و احسان شاه زامر لایزال
ثابت الاقدام بی تحریف و بی زلزال باد
روز دار و گیر و دار و برد میدان نبرد
هر غلام شه بمردی هم نبرد زال باد
هر صف آیندگان شاهرا از دوستی
نصرت و فتح از صف دشمن باستقبال باد
هیأت شیر شرر آیات شه را پیش صف
هیبت شیر نصابات قدر چنگال باد
خسروا خصم تو چون نالست و خشمت آتش است
نال اگر سردی فروشد آتش اندر نال باد
پایگاهی کوسری جوید درخت کج بود
کژ برآید زار تا در دست استیصال باد
بار نال لشگر آمال اهل بغی را
تیرباران سپاهت لشگر آجال باد
رأی تو بر رأی دشمن دست تو بر دست خصم
غالب و قاهرتر از آجال بر آمال باد
روی دشت کارزار از خون حلق دشمنانت
همچو جیحون در بهار از سیل مالامال باد
هوش و حال اهل بغی از هیبت تیغ تو رفت
هر که یاغی شد ز تیغت رفته هوش و حال باد
عنف تو بر دشمنان کرد آنچه بایست و کند
لطف تو بر دوستان چو دایه بر اطفال باد
تا زهل علم و حکمت قیل و قالی باقی است
در سرای یار تو زین امر قیل و قال باد
از ثنای اهل حکمت وز دعای اهل علم
بر تو ملک دین و دنیا مستقیم الحال باد
تا ز عین و یا و دال آمد مرکب اسم عید
سال و ماه تو سراسر عین و یا و دال باد
تا بروز اول شوال باشد عید فطر
بر تو هر روزی چو روز اول شوال باد
سوزنی العود احمد مدح شه را شو معید
عید شاه خسروان مسعود میمون فال باد