کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی

    گفت کین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست

    گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای

    صد چو ما را روزها بل سالها برگ و نواست

    گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کرده‌ای

    آن همه برگ و نوا دانی که آنجا از کجاست

    در و مروارید طوقش اشک اطفال منست

    لعل و یاقوت ستامش خون ایتام شماست

    او که تا آب سبو پیوسته از ما خواسته است

    گر بجویی تا به مغز استخوانش زان ماست

    خواستن کدیه است خواهی عشر خوان خواهی خراج

    زانکه گر ده نام باشد یک حقیقت را رواست

    چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی

    هرکه خواهد گر سلیمانست و گر قارون گداست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha