به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
صاحبا ماجرای دشمن تو
که کسش در جهان ندارد دوست
گفتهام در سه بیت چار لطیف
زان چنانها که خاطرم را خوست
طنز میکرد با جهان کهن
در جهان گفتیی که تازه و نوست
رنگ او با زمانه درنگرفت
رونق رنگ با قیاس رکوست
روزگارش گلی شکفت و برو
همچو بر باقلی کفن شد پوست
آسمان در تنعمش چو بدید
گفت اسراف بیش از این نه نکوست
همچو ریواج پروریده شدست
وقت از بیخ برکشیدن اوست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.