خداوندا رهی را شاهدی هست که چرخ از عشق او پروین فروشد مدام از شاخ زلف و باغ رخسار به عاشق سنبل و نسرین فروشد مرا گوید به مستی هرزه بفروش که عاشق وقت مستی آن فروشد به پیران سر نکو ناید که چاکر برای لوت او سرگین فروشد