کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای کمال زمان بیا و ببین

    که ز عشقت چگونه می‌سوزم

    با بهار رخت تواند گفت

    شب یلداکه روز نوروزم

    در فراق رخ چو خورشیدت

    روشنایی نمی‌دهد روزم

    کیسه‌ای دادیم در این شبها

    که همی وام صحبت اندوزم

    روزها رفت و من نمی‌دانم

    که بر آن کیسه کیسه‌ای دوزم

    یارب از کاردی بود با آن

    که بدان کین دشمنان توزم

    سر چو سرو از نشاط بفرازم

    رخ ز شادی چو گل برافروزم

    وگر این کار هست بیهوده

    تن زن آنگاه کاسهٔ یوزم

    سایه بر کار این سخن مفکن

    زانکه چون سایه بر تو آموزم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha