کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بافلک دی نیازمندی گفت

    چون منت گر نیازمند کنند

    زان ستمها که گردش تو کند

    توچه گویی که باتو چند کنند

    آخر این اختران بی معنیت

    چند بخت مرانژند کنند

    بی سبب هر زمان چو پایهٔ خویش

    پایهٔ طاقتم بلند کنند

    به زمستان گر آتشی یابم

    هفت عضوم برو سپند کنند

    حلقهٔ جیب کهنه در حلقم

    هر زمان حلقهٔ کمند کنند

    عالمی ناپسند احوالند

    تا کی احوال ناپسند کنند

    در احسان چرا بنگشایند

    چارهٔ چند مستمند کنند

    فلکش گفت بربروت مخند

    که جهانیت ریشخند کنند

    در احسان بگو که بگشاید

    بوالحسن را چو تخته‌بند کنند

    ما در آنیم تا قضا و قدر

    زهر آن فتنه باز قند کنند

    که به مویی فلک بیاویزد

    گر به مویی برو گزند کنند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha