کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جور یکسر جهان چنان بگرفت

    که همی بوی عدل نتوان برد

    وز بزرگی که نفس حادثه راست

    می‌شناسم که فاعلیست نه خرد

    وز طریق دگر شناخته‌ام

    که ره جور جابران بسپرد

    ماند یک چیز اینکه او چو بکرد

    تختهٔ دیگران چرا بسترد

    نه همه مغز به که لختی پوست

    نه همه صاف به که بعضی درد

    ور تو بر اتفاق و بخت نهی

    چون کلاهی ببایدش زد و برد

    عقل آغاز کار کم نکند

    نه در این ماجرا کم است از کرد

    وانکه قسمی به خویشتن بربست

    خویشتن را شریک ملک شمرد

    وانکه دست از چرا و چون بکشید

    وقت تسلیم هم قدم نفشرد

    خواجه دانی که چیست حاصل کار

    تا نباید عنان به دیو سپرد

    متفکر همی بباید زیست

    متحیر همی بباید مرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha