کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز و شب در سماع رقصان شد
    بر زمین همچو چرخ گردان شد
    بانگ و افغان او بعرش رسید
    ناله ‌ اش را بزرگ و خرد شنید
    سیم و زر را بمطربان میداد
    هرچه بودش ز خان و مان میداد
    یک نفس بی سماع و رقص نبود
    روز و شب لحظه ‌ ای نمی آسود
    تا حدی که نماند قو ّ الی
    کو ز گفتن نگشت چون لالی
    همه شان را گلو گرفت از بانگ
    جمله بیزار گشته از زر و دانگ
    همه گشتند خسته و رنجور
    بی شرابی شده همه مخمور
    گر بدی آن خمارشان ز شراب
    دفع گشتی یقین هم از می ناب
    لیک بودند خسته از گفتن
    وز فغان و سرود و ناخفتن
    جان جمله بلب رسیده ز رنج
    بی تف نار دل پ زیده ز رنج
    غلغله اوفتاده اندر شهر
    شهر چه بلکه در زمانه و دهر
    کاین چنین قطب و مفتی اسلام
    کوست اندر دو کون شیخ و امام
    شورها میکند چو شیدا او
    گاه پنهان و گه هویدا او
    خلق از وی ز شرع و دین گشتند
    همگان عشق را رهین گشتند
    حافظان جمله شعر خوان شده ‌ اند
    بسوی مطربان دوان شده اند
    پیر و برنا سماع باره شدند
    بر براق و لا سواره شدند
    ورد ایشان شده است بیت و غزل
    غیر این نیستشان صلوة و عمل
    عاشقی شد طریق و مذهبشان
    غیر عشق است پیششان هذیان
    کفر و اسلام نیست در رهشان
    شمس تبریز شد شهنشهشان
    کارشان مستی است و بیخویشی
    ملت عشق هست بی کیشی
    گفته منکر ز غایت انکار
    نیست بر وفق شرع و دین این کار
    جان دین را شمرده کفر آن دون
    عقل کل را نهاده نام جنون
    هم بر او باز گردد این گفتار
    چه زند پیش شیر نر ک فتار
    با چنان مستی و چنین جوشش
    با چنان عشق و با چنان کوشش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha