کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمس تبریز را بشام ندید
    در خودش دید همچو ماه پدید
    گفت اگرچه بتن از او دوریم
    بی تن و روح هر دو یک نوریم
    خواه او را ببین و خواه مرا
    من ویم او من است ای جویا
    هر دو با هم بدیم بی تن و جان
    پیش از آن کاین فلک شود گردان
    نی فلک بود و نی مه و نی خور
    که مرا بود او چو جان در خور
    بی فلک جمله عیش ها کردیم
    از کف شه چه باده ها خوردیم
    بی زمین و زمان بهم بودیم
    از وجود جهان نیفزودیم
    فهم ها کی رسد بحالت ما
    چون نداریم در جهان همتا
    مغز مائیم و دیگران همه پوست
    از غنی و فقیر و دشمن و دوست
    زین خلایق نه ایم ما یا را
    مشمر ز اهل این جهان ما را
    این جهان خیره است اندر ما
    طالب ماست خلق ارض و سما
    حالت ما بکس نمی ماند
    کیست کاحوال ما عیان داند
    من و او از چه رو همیگویم
    چونکه خود او منست و من اویم
    بل همه اوست من در او درجم
    زو بود جمله دخلم و خرجم
    او چو شخص است و هست من سایه
    نیست بی شخص سایه را مایه
    بی وجودش مرا وجودی نیست
    بی ویم هیچ تا رو پودی نیست
    ج نبش من همه ز جنبش اوست
    هیچ بی او مرانه پش ت و نه روست
    پس ز من دائماً تو او را بین
    در بد و نیک و در خشونت و لین
    او چو خورشید و من چو یک ذره
    او چو دریا و من چو یک قطره
    تری قطره نی که از دریاست
    هستی ذره نی ز شمس و سماست
    مدح خود کردنم از این روی است
    که خمم پر ز آب آن جوی است
    پس همه مدح اوست در تحقیق
    اصل را گیر بگذر از تفریق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha