توئی به جای دو جدت سر جهان را تاج
سزد که از رؤسای جهان ستانی باج
ز چه برآ و جهان را چو آب روشن کن
به روشنائی روشنتر از شب معراج
برآی تو ز تو گیرد چراغ عقل فروغ
برآی تا ز تو یابد متاع شرع رواج
برآی تا به حضور تو مرده زنده شود
برآی تا به ظهورت شود هبا وهاج
سری به ما بکش و کار ما به سامان کن
ز علم خویش رسان درد جهل ما به علاج
برآ که بی تو شبم همچو روز رستاخیز
سیاه بی تو نهارم چو ظلمت شب داج
*****
فتاد در دل فیض اشتیاق چون تو شهی
کمینه بنده خاک در تو بودی کاج