منم غلام به اخلاص آن امام مطاع
از اوست امر و ازین بنده امتثال و سماع
نه لوح سینه غباری ز دشمنی دارد
نه با کسی بود از بهر مال و جاه نزاع
به دل محبت آل نبی بس است مرا
که غیر از این همه اسباب وحشت است و صداع
ز حق قدوم شریف امام میطلبم
که من نمیشنوم بوی خیر از این اوضاع
برون خرام اماما ز پشت ابر خفا
چو آفتاب به عالم بتاب فیض شعاع
بسی به شربت وصل تو تشنهایم ولی
نمیکنیم دلیری، نمیدهیم صداع
*****
ز وصل تو نتوان شد به گفتگو خرسند
چگونه فیض توان صبر از عیان به سماع