ای خرم از نوید قدومت بهار عمر
پژمرد در مفارقتت لالهزار عمر
این یکدو دم که دولت دیدار ممکنست
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو
روز فراق را که نهد در شمار عمر
از دیده گر سرشک چو باران رود رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزکار عمر
بگذشت بی امام زمان روزگار ما
بر بیسعادتی است همانا مدار عمر
بگذشت دور آل نبی همچو نوبهار
گوئی به خواب بود مرا روزگار عمر
*****
پیش از وجود ما بگذشتند اهلبیت
بیچاره فیض هیچ ندید از گذار عمر