شیخ الاسلام گفت: که کنیت محمدحسن جوهری بوبکر است از اهل بغداد، شاگرد ذوالنون مصری٭ مردی بزرگ. شیخ بوبکر واسطی٭ با جلالت خود، از وی حکایت کند. بوبکر واسطی گوید امام توحید: که محمدحسن جوهری گفت: که مردی ذوالنون مصری را گفت: که مرا دعایی کم. گفت: ای جوانمرد! ترا کاری در سبق پیش شده است بسیار دعاهاء ناکرده کی ترا مستجاب، وار جز ازان، غرق شده را در آب بانگ چه سود؟ جز از غرق و زیادت آب در گلو،
شیخ الاسلام گفت: که نمیری را گفتند: که مرا دعائی کن، آنچه ترا رفت در سبق ترا به از معارضهٔ وقت. پیری گفته: ارنه آنید کی او گفته کی از من خواه، میگوید: ادعونی استجب لکم و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدور، ای لیدعونی. من هرگز دعا نکنم، لکن گفت و فرمود کی میخواه میخواهم.
شیخ الاسلام گفت: کی دعاء صوفیان را نه مذهب است، که ایشان بحکم سبق مینگرند، که همه چیز بحکم ببوده، با حفص بغاوردان پاس از شب برنیل خفته میگفت: کاری که بدهاش نابده، چون کنما و آنچ نبدهاش بد، چون کنما، چون کنما، چون کنما؟
همه خلق برانند کی چه خواهد بود، و حکیم درانست کی چه بوده
شیخ الاسلام گفت: که نه آنید کی دعا نباید کرد، و ورد نباید خواند، که من هر شبان روزی ورد خود میبخوانم، دعوات بسیار و آن دویست فصل دعاست، لکن هیچ چیز نمیخواهم، آن ذکر زوان را ایذ فرمانرا، و همت جز ازان.