کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کنیت او ابوالحسن بود، ببغداد نشستی، صحبت کرده بود با شیخ بوحمزهٔ بغدادی٭ و از سری سوالات پرسیده استاد نوریو ابراهیم خواص و ابن عطا و جریری٭ بود و شبلی در مجلس وی توبه کرده، عمر وی دراز بکشید، صدو بیست سال بزیست وی از اقران نوری٭ و از طبقهٔ ثانی ایذ فارس عیسی گوید: کی نام وی محمدبن اسماعیل است السامری.
    شیخ الاسلام گفت: که وی نه کرباس بافتی، که وی سخن بافتی، ویرا نساج نام کردند و گفتند: که از بهر آنرا خیر نساج نام کردند:
    کی چون از حج بازگشت مردی ویرا بگرفت و در کوفه گفت: تو بندهٔ منی و نام تو خیر است و او سیاه بود گفت: بنگریستم خود را سیاه دیدم، دست من بگرفت و بر در کارگاه نشاند، در کارگاه خزخز می‌بافتم سالها چون می‌گفتید یا خیر! من می‌گفتم لبیک تا پنج سال روزی آن مرد گفت: من غلط کردم نه تو غلام منی و نه خیر نامی. بآن خیر می‌خواندند، ووی می‌گفت: کی نام من ازین مکنیت که مسلمانی مرا نام کرد خیر نساج. پس مرگ بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت نجوت من دنیا کم القذره. گفت: ترا بآن چه کار؟ باری ازین دنیا بحلوهٔ شما برستم.
    «و فضیل عیاض٭ را پرسیدند گفت: لم ار للعبد خیراً من ربه.»
    خیر نساج گفت: البر من اخلاق الرجال والرضا من اخلاق الکرام و سلم.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha