او محمد بن حامد الترمذی، کنیة ابوبکر، از مشایخ خراسانست. احمد خضرویه دیده و جز ازو، و پسروی بونصر از یگانهٔ فتیان خراسان بود. محمد حامد گفته: کی سرمال و مایهٔ تو، دل تو ایذ. چون دل خود مشغول کنی بهواجس ظنون، و ضایع کنی اوقات خود بچیزهاء که ازان که ترا بسر است چگونه سود کنی بر زیان شدن مایهٔ سرمال؟
شیخ الاسلام گفت. که شبلی٭ گفت: که این سرک وقت خود که داری بناز دار، که تا جاویدان بران صحبت میباید کرد، آنجا سروقت ندهند آن از اینجا باید برد: ارجعوا وراء کم با منافقان خواهند گفت.
شیخ الاسلام گفت: که صوفی دل ایذ و وقت ایذ و زندگانی که اگر «از» صوفی وقت و دل نیکو و فارغ بشود چی بماند؟ و گفت: که فراغت دل، خانهٔ حق ایذ و گفت: که مومن ابن الوقت باشد نه این یعنی العمل. و هم محمدحامد گفت: اذا تمکنت الانوار فی السر نطقت الجوارح بالبر. و هم وی گفت: و هم وی گفت: الولی فی ستر حاله ابداً، والکون کله بنگر علیه.