کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    امام بوده بری، صحبت کرده بابوالقسم رازی و با نابلوسی بوده بمصر، ببر ازین طایفه حتساب کرده بود پوست وی فرو کشیدند. فارس حمال بوده از بوالسین نوری٭ حکایت کند وی گوید: که وقتی نوری دیدم کی بیرون آمد از بادیه و نمانده بود از وی مگر خاطر سوخته و گداخته مردی ویرا گفت: ای شیخ! مساله گفت: بپرس. گفت: هل تلحق الاسرار ما تلحق الصفات؟ قال: لااعلم ان اللّه اقبل علی الاسرار فحلمها واعرض الصفات فمحقها ثم انشأ یقول:
    بدا وان بدا غیبنی هکذی صیرنی
    از عجنی عن وطنی غرنی شردنی
    حتی اذا غبت واصلنی حتی اذا وصلته
    واصلنی یقول لایشهد مااشهد اویشهدنی
    شیخ الاسلام گفت: کی نوری وقتی از سفر در از باز آمده بود سوخته و گداخته باز نمی‌شناختند گفتند چونی؟ گفت:
    کما تری صیرنی
    فقر قفا والد من
    اذا تعیبت بدا
    و ان بدا غیبنی
    بقول ما تشهد لا
    اشهد او یشهدنی
    می‌گوئی: که فرا دید نای نایم، مگر که فرا دیداری.
    وقت در مسجد خود آمد در پس جنازهٔ گریخت کی درخیل درآمده بود، با خود گفت: کی چندان سفر که من کردم سی سال سفر کردم و در جهان بگشتم، کس مرا نشناخت هاتف آواز داد: یا بالحسین هیچ محقق ترا ندید کی نشناخت، اما ترا دریغ داشتیم که در تو بندد یا تو در کسی بندی.
    شیخ الاسلام گفت: چنانک خواهی می‌باش که تلبیس ترا قوتست و:

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha