خواجه عبدالله
طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات
بخش ۸۷ - و من الطبقة الثانیة محمد بن حسن جوهری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شیخ الاسلام گفت: که کنیت محمدحسن جوهری بوبکر است از اهل بغداد، شاگرد ذوالنون مصری٭ مردی بزرگ. شیخ بوبکر واسطی٭ با جلالت خود، از وی حکایت کند. بوبکر واسطی گوید امام توحید: که محمدحسن جوهری گفت: که مردی ذوالنون مصری را گفت: که مرا دعایی کم. گفت: ای جوانمرد! ترا کاری در سبق پیش شده است بسیار دعاهاء ناکرده کی ترا مستجاب، وار جز ازان، غرق شده را در آب بانگ چه سود؟ جز از غرق و زیادت آب در گلو، شیخ الاسلام گفت: که نمیری را گفتند: که مرا دعائی کن، آنچه ترا رفت در سبق ترا به از معارضهٔ وقت. پیری گفته: ارنه آنید کی او گفته کی از من خواه، می گوید: ادعونی استجب لکم و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدور، ای لیدعونی. من هرگز دعا نکنم، لکن گفت و فرمود کی می خواه می خواهم. شیخ الاسلام گفت: کی دعاء صوفیان را نه مذهب است، که ایشان بحکم سبق می نگرند، که همه چیز بحکم ببوده، با حفص بغاوردان پاس از شب برنیل خفته می گفت: کاری که بده اش نابده، چون کنما و آنچ نبده اش بد، چون کنما، چون کنما، چون کنما؟ همه خلق برانند کی چه خواهد بود، و حکیم درانست کی چه بوده شیخ الاسلام گفت: که نه آنید کی دعا نباید کرد، و ورد نباید خواند، که من هر شبان روزی ورد خود می بخوانم، دعوات بسیار و آن دویست فصل دعاست، لکن هیچ چیز نمی خواهم، آن ذکر زوان را ایذ فرمانرا، و همت جز ازان. خواجه عبدالله