به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فرخی یزدی

فرخی یزدیرباعیاتشماره ۴: دردا که ز جهل درد نادانی ما

700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دردا که ز جهل درد نادانی ما

چون سلسله شد جمع پریشانی ما

با حق قضاوت اجانب امروز

یک داغ سیاهیست به پیشانی ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ۳: از بسکه زند نوای غم چنگی ما 2شماره ۴: دردا که ز جهل درد نادانی ما 3شماره ۵: ای آنکه ترا به دل نه شک است و نه ریب 4شماره ۶: در این ره سخت گر شود پای تو سست 5شماره ۷: در موقع سخت می نباید شد سست 6شماره ۸: امروز محصلین ز اعلی تا پست 7شماره ۹: پیش همه منفعت اگر مطلوب است 8شماره ۱۰: با طبع بلند قصر قیصر هیچ است 9شماره ۱۱: هر مملکتی در این جهان آباد است 10شماره ۱۲: روزی که شرار بغض و کین شعله ور است 11شماره ۱۳: هر خواجه که خیل و حشمش بیشتر است 12شماره ۱۴: هر روز در این خرابه جنگی دگر است 13شماره ۱۵: جان بنده رنج و زحمت کارگر است 14شماره ۱۶: دنیای ضعیف کش که از حق دور است 15شماره ۱۷: ما را همه از دو کون یک گوشه بس است 16شماره ۱۸: اکنون که چمن چو چتر کیکاوس است 17شماره ۱۹: در مسلک ما طریق مطلوب خوش است 18شماره ۲۰ - صندوق آرا: ای جعبه رأی را چه دین و ...19شماره ۲۱: نادانی و جهل تا که ما را کیش است 20شماره ۲۲: تحکیم اساس بر مؤسس فرض است 21شماره ۲۳: در ملک وجود خودنمائی غلط است 22شماره ۲۴: هر کس که چو گل در این چمن یکرنگ است 23شماره ۲۵: هر کس که در این زمانه با فرهنگ است 24شماره ۲۶: دنیا که حیاتش همه جنگ و جدل است 25شماره ۲۷: مظلوم کشی طریقه محتشم است 26شماره ۲۸: طوفان که ز راستی به عالم علم است 27شماره ۲۹: در کشور ما که مهد اندوه و غم است 28شماره ۳۰: آئینه حق نما دل خسته ماست 29شماره ۳۱: تا خدمت ابناء بشر پیشه ماست 30شماره ۳۲: قانون که اصول واجب التعظیم است 31شماره ۳۳ - کابینه مستوفی‌الممالک: کابینه ما ا ...32شماره ۳۴: امسال بهار جشن می خواران است 33شماره ۳۵: دل خسته ز آزار دل آزاران است 34شماره ۳۶: گر طالب صلح نامه طوفان است 35شماره ۳۷: هر چند که پشت خم تخت من است 36شماره ۳۸: چون ابر بهار چشم خون بار من است 37شماره ۳۹: دریای پر آب چشم نمناک من است 38شماره ۴۰: تا عمر بود، درستی آئین من است 39شماره ۴۱: چون پرده خون دامن رنگین من است 40شماره ۴۲: آن سان که ستاره در سما افزون است 41شماره ۴۳: چون موجد آزادی ما قانون است 42شماره ۴۴ - انتقادی نسبت به مستشاران آمریکایی: ...43شماره ۴۵ - صندوق آرا: صندوقچه‌ای که جای آرا ش ...44شماره ۴۶ - عدلیه: منصور که در عدلیه قادر شده ...45شماره ۴۷ - عدلیه: تا بخت من و تو خواب‌تر از ه ...46شماره ۴۸: در ملک جهان زوال مال همه است 47شماره ۴۹: دنیا چو یکی خانه و جای همه است 48شماره ۵۰: تشکیل جهان ز روی بی انصافی است 49شماره ۵۱: عالم همه عابدند و معبود یکی است 50شماره ۵۲: دنیا که مقر حکمفرمائی توست 51شماره ۵۳: تا پایه معرفت نهادیم ز دست 52شماره ۵۴ - صندوق آرا: این جعبه که آرا همه در ...53شماره ۵۵ - صندوق آرا: آن جعبه که رأی خلق گنجی ...54شماره ۵۶ - صندوق آرا: ای جعبه که سرنوشت ما در ...55شماره ۵۷: ای توده که جهل در سرشت من و توست 56شماره ۵۸: یا دوست دشمنند یا دشمن دوست 57شماره ۵۹: آن عهد که بسته شد میان من و دوست 58شماره ۶۰: چون مرکز ثقل ما به جز مجلس نیست 59شماره ۶۱: این فقر و فنا برای ما مایل کیست 60شماره ۶۲: این زمزمه های شوم را قائل کیست 61شماره ۶۳: ای کاهن خودپرست، معبود تو کیست 62شماره ۶۴ - کابینه سردار سپه: با مشت و لگد معن ...63شماره ۶۵: با آنکه غنی خزانه دولت نیست 64شماره ۶۶: آنکس که ز راه جور شد شادان کیست 65شماره ۶۷: این زمزمه ها غیر مستحسن چیست 66شماره ۶۸: ای داد که شیوه من و دل زاریست 67شماره ۶۹: در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست 68شماره ۷۰: ای داد که راه نفسی پیدا نیست 69شماره ۷۱ - صندوق آرا: دردا که دوای دل به جز ح ...70شماره ۷۲: در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست 71شماره ۷۳: در مسلک ما که عزت و ذلت نیست 72شماره ۷۴: درد هر چو ما کسی بدین ذلت نیست 73شماره ۷۵ - کابینه مشیرالدوله: هرچند که سیل آر ...74شماره ۷۶ - کابینه مشیرالدوله: ای آنکه تو را گ ...75شماره ۷۷: جز ایزد پاک حاکم عادل نیست 76شماره ۷۸ - مجلس پنجم: از رأی خران دلم دمی بی‌ ...77شماره ۷۹: در غمکده ای که شادیش جز غم نیست 78شماره ۸۰: هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست 79شماره ۸۱: باغی که در آن آب و هوا روشن نیست 80شماره ۸۲: آن سلسله را که جز خطا باطن نیست 81شماره ۸۳: هر چند که انقلاب را قاعده نیست 82شماره ۸۴: در کشور ما که دزد را واهمه نیست 83شماره ۸۵: در مملکتی که نام آزادی نیست 84شماره ۸۶ - مجلس پنجم: تا رسم غنی غیر دل‌آزاری ...85شماره ۸۷: ای خصم تو را مجال کین توزی نیست 86شماره ۸۸: چون نامه ما برای کلاشی نیست 87شماره ۸۹ - عدلیه: در کشور ما که جنگ اصنافی نی ...88شماره ۹۰: در مملکتی که جنگ اصنافی نیست 89شماره ۹۱: دردی بتر از علت نادانی نیست 90شماره ۹۲: هر کس که بعهد دوستی پایه نداشت 91شماره ۹۳: عمری که مرا به گردش و سیر گذشت 92شماره ۹۴: دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت 93شماره ۹۵: عهدی که در این خانه نوا بود، گذشت 94شماره ۹۶: عمری که مرا به گردش و سیر گذشت 95شماره ۹۷: عمری به ره جنون نشستیم و گذشت 96شماره ۹۸: ای دیده تو را بر آب دیدیم و گذشت 97شماره ۹۹: خوش آنکه چو من حیات جاوید گرفت 98شماره ۱۰۰: اول ره کار را نشان باید داد 99شماره ۱۰۱: ای دوست برای دوست جان باید داد 100شماره ۱۰۲: دردا که جهان به ما دل شاد نداد 101شماره ۱۰۳: استاد ازل که درس بیداد نداد 102شماره ۱۰۴: گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد 103شماره ۱۰۵: دشمن پی دشمنی کمر می‌بندد 104شماره ۱۰۶: هر گل که ز یکرنگی خود بو دارد 105شماره ۱۰۷: دل زمزمه های انقلابی دارد 106شماره ۱۰۸: آن کس که مقام مستشاری دارد 107شماره ۱۰۹: این چرخ برین که سرفرازی دارد 108شماره ۱۱۰: چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد 109شماره ۱۱۱: هر کس که به دل چو لاله داغی دارد 110شماره ۱۱۲: این خانه دگر چو نی نوایی دارد 111 شماره ۱۱۳: فکر نوئی از برای ما باید کرد 112شماره ۱۱۴: گر درد عموم را دوا باید کرد 113شماره ۱۱۵: یا سد ره فقر و غنا باید کرد 114شماره ۱۱۶: در گاه عمل شتاب می‌باید کرد 115شماره ۱۱۷: با عزم متین شتاب می‌باید کرد 116شماره ۱۱۸: در کعبه برهمنی نمی‌باید کرد 117شماره ۱۱۹: با این ره و رسم بد چه می‌باید کرد 118شماره ۱۲۰: آن میر که جا در اطلس و قاقم کرد 119شماره ۱۲۱: درد و غم خوبان جوان پیرم کرد 120شماره ۱۲۲ - سقوط کابینه قوام‌السلطنه: آن خودس ...121شماره ۱۲۳ - درباره وستداهل سوئدی، رییس شهربان ...122شماره ۱۲۴: آن شیخ که دم ز علم اخفش می‌زد 123شماره ۱۲۵: گر سائس ملک با کیاست باشد 124شماره ۱۲۶: گر بر دل ما گرد ملالت باشد 125شماره ۱۲۷: گفتی دل خون کرده عوض خواهد شد 126شماره ۱۲۸: آخر دل من ز غصه خون خواهد شد 127شماره ۱۲۹: دانی که دل غمزده چون خواهد شد 128شماره ۱۳۰: با خلق خدا شریک غم باید شد 129شماره ۱۳۱: یا هم چو ضعیف منزوی باید شد 130شماره ۱۳۲: در مسلک مالک ملکی سالک شد 131شماره ۱۳۳ - به مناسبت ترور عشقی: یک دم دل ما ...132شماره ۱۳۴ - به مناسبت ترور عشقی: یک دم دل ما ...133شماره ۱۳۵: هر خویش چو نقش در و دیوار نشد 134شماره ۱۳۶: شادم که دل خراب ترمیم نشد 135شماره ۱۳۷: هر سر که بپای خم می سوده نشد 136شماره ۱۳۸: یک دم دل من ز غصه آسوده نشد 137شماره ۱۳۹: از رأی شمیران غم دل افزون شد 138شماره ۱۴۰: دوشینه لوای صلح افراشته شد 139شماره ۱۴۱: ای کاش مرا ناطقه گویا می‌شد 140شماره ۱۴۲: ای کاش که راز دل مبرهن می‌شد 141شماره ۱۴۳ - به مناسبت قتل کلنل پسیان: روزی که ...142شماره ۱۴۴: این قوم که تا کشور ما تاخته‌اند 143شماره ۱۴۵: بس هم‌نفسان نرد غلط باخته‌اند 144شماره ۱۴۶: آنان که لوای فقر افراخته‌اند 145شماره ۱۴۷ - در مورد وکلای مجلس: آنان که سوار ...146شماره ۱۴۸: ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند 147شماره ۱۴۹ - در مورد وثوق‌الدوله: آنان که پریر ...148شماره ۱۵۰: آن سلسله ای که از امیران هستند 149شماره ۱۵۱: تجار ز فقر ناشکیبا گشتند 150شماره ۱۵۲: آنانکه به عدل و داد مفتون گشتند 151شماره ۱۵۳ - راجع به کمپانی نفت و اختلاف آن با ...152شماره ۱۵۴: چون عیش و غم زمانه قسمت کردند 153شماره ۱۵۵: در کعبه خطاکار خطابم کردند 154شماره ۱۵۶: شادم که پری رخان غمینم کردند 155 شماره ۱۵۷ - اعتصاب غذای زندانیان زندان قصر: ...156شماره ۱۵۸: افسوس که دشمنان دلم خون کردند 157شماره ۱۵۹: آنانکه ز خون دو دست رنگین کردند 158شماره ۱۶۰: هر رأی که با دادن سیم آوردند 159شماره ۱۶۱: آنانکه پریر با عدو یار شدند 160شماره ۱۶۲: چون مرتجعین آلت نیرنگ شدند 161شماره ۱۶۳: ابناء جهان که زاده بوالبشرند 162شماره ۱۶۴: آنانکه به پا بنای هستی دارند 163شماره ۱۶۵: آنانکه تو را دو سال یکبار خرند 164شماره ۱۶۶: این پول که صاحبان القاب خورند 165شماره ۱۶۷: بر بام فلک بیرق کین برق زند 166شماره ۱۶۸: جمعی ز غنا صاحب افسر باشند 167شماره ۱۶۹: ما طالب آنکه کار مطلوب کند 168شماره ۱۷۰ - درباره منصورالسلطنه: عدلیه که داد ...169شماره ۱۷۱: سرمایه اغنیا اگر کار کند 170شماره ۱۷۲: دستی که به پرده کعبه را دیر کند 171شماره ۱۷۳: ملت چو شراب بی خودی نوش کند 172شماره ۱۷۴: هر کس می بی‌حقیقتی نوش کند 173شماره ۱۷۵: از عدل اگر وکیل توصیف کند 174شماره ۱۷۶: آن کیست که پرده خطا چاک کند 175شماره ۱۷۷: هرگز دل من شکایت از غم نکند 176شماره ۱۷۸: عاقل که جز اقدام لزومی نکند 177شماره ۱۷۹: آنانکه به قانون‌شکنی مشغولند 178شماره ۱۸۰: آن قوم که با عاطفه و انسانند 179شماره ۱۸۱: آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند 180شماره ۱۸۲ - بازداشت قوام‌السلطنه و محاکمه او: ...181شماره ۱۸۳: موقعی که شماره از طوفان توقیف گردی ...182شماره ۱۸۴: نظار چو قفل جعبه را باز کنند 183شماره ۱۸۵: آنانکه خطای خویش تکمیل کنند 184شماره ۱۸۶: خوش باش که ارباب یقین شک نکنند 185شماره ۱۸۷: ما را متمولین گدا می خواهند 186شماره ۱۸۸: آن را که نفوذ و اقتدارات بود 187شماره ۱۸۹: در راستی آنکه بی کم و کاست بود 188شماره ۱۹۰: طوفان که طرفدار صفا خواهد بود 189شماره ۱۹۱: گر دور زمانه این چنین خواهد بود 190شماره ۱۹۲: جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود 191شماره ۱۹۳: آن را که درستی عمل، کیش بود 192شماره ۱۹۴: ای کاش من و تو را کمی مدرک بود 193شماره ۱۹۵ - در مدح مستوفی‌الممالک: رسم و ره م ...194شماره ۱۹۶: آن روز که در ارض و سما هیچ نبود 195شماره ۱۹۷: ایکاش بشهر شحنه را زور نبود 196 شماره ۱۹۸: گر شیخ ریا رند قدح نوش نبود 197شماره ۱۹۹ - سقوط کابینه قوام‌السلطنه: از دست ...198شماره ۲۰۰: ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود 199شماره ۲۰۱: هر خانه که شادیش بجز غم نبود 200شماره ۲۰۲: هر چند افق زمانه روشن نبود 201شماره ۲۰۳ - مخالفت اقلیت مجلس چهارم با دولت م ...202شماره ۲۰۴: آزادی اگر تیول یکدسته نبود 203شماره ۲۰۵: اسرار سراچه کهن تازه نبود 204شماره ۲۰۶: هر شر اگر از امور خیریه نبود 205شماره ۲۰۷: بر دوره فترت اعتباری نبود 206شماره ۲۰۸: دیروز توانگری زر اندوخته بود 207شماره ۲۰۹: دیشب که به پای دل مرا سلسله بود 208شماره ۲۱۰: روزی که دل غمزده را شادی بود 209شماره ۲۱۱: در کشور دیگران که بیداری بود 210شماره ۲۱۲: هر جا سخن از سیم و زر ناب رود 211شماره ۲۱۳: گر رشته سعی و کار پیوند شود 212شماره ۲۱۴: گر درد و غم قدیم تجدید شود 213شماره ۲۱۵: دولت چو بفکر خویش تشکیل شود 214شماره ۲۱۶ - در مورد کابینه مستوفی‌الممالک: گو ...215شماره ۲۱۷: تا چون من و شانه باد شیدا نشود 216شماره ۲۱۸: گر عامل جور حاکم ما نشود 217شماره ۲۱۹: هرگز به هما، بوم برابر نشود 218شماره ۲۲۰: تا جرأت و پشتکار توأم نشود 219شماره ۲۲۱: فکری که سقیم گشت سالم نشود 220شماره ۲۲۲: ثروت سبب وحی سماوی نشود 221شماره ۲۲۳ - مخالفت با احمدشاه و ولیعهد او: پو ...222شماره ۲۲۴: آن اهل خطا که با خطاکار نمود 223شماره ۲۲۵: روزی به نبرد صف شکستن باید 224شماره ۲۲۶: با پاک دلان پاک نهادی باید 225شماره ۲۲۷: گر ما و تو را دفع اعادی باید 226شماره ۲۲۸: از سنگلج آوای غم اندوز آید 227شماره ۲۲۹: بس ناله جغد غم در این بوم آید 228شماره ۲۳۰: اوضاع نجومی چو به تقویم آید 229شماره ۲۳۱: از سطح افق شعله گلگون آید 230شماره ۲۳۲: از چیست که باد فتنه انگیخته‌اید 231شماره ۲۳۳ - در رفع توقیف روزنامه طوفان: طوفان ...232شماره ۲۳۴: ای مجلسیان دگر چه رنگی دارید 233شماره ۲۳۵: اول بخطا پیشه مماشات کنید 234شماره ۲۳۶ - نمایشگاه امتعه داخله: گویم سخنی ا ...235شماره ۲۳۷: خیزید و چو شیر شرزه اقدام کنید 236شماره ۲۳۸: ای دسته پابند هوی رحم کنید 237شماره ۲۳۹: تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید 238شماره ۲۴۰ - درباره دولت مستوفی‌الممالک: بی‌مه ...239شماره ۲۴۱: یاران ز می غرور، مستی نکنید 240شماره ۲۴۲: ای توده بی صدا خموشی نکنید 241شماره ۲۴۳: ای دوده جم قیام یکباره کنید 242شماره ۲۴۴: قمری سخن از سرو چمن می گوید 243شماره ۲۴۵ - سردار سپه: اسرار نهفته گر نگفتی ب ...244شماره ۲۴۶ - در مورد رأی اعتماد مجلس به دولت ق ...245شماره ۲۴۷: ای غافل نشناخته زنگی از حور 246شماره ۲۴۸ - در انتقاد از دادگستری: این خانه و ...247شماره ۲۴۹: از بهر مجازات و مکافات وزیر 248شماره ۲۵۰: ای مرد جوان، تجربه از پیر بگیر 249شماره ۲۵۱ - در مورد انتخابات: صندوق دهن بسته ...250شماره ۲۵۲ - درباره شکست قیام خیابانی: طوفان ب ...251شماره ۲۵۳: دهقان پسر کارگری کهنه لباس 252شماره ۲۵۴: گل نیست دلم که رنگ و بو خواهد و بس 253شماره ۲۵۵: در مملکت انقلاب می باید و بس 254شماره ۲۵۶: شهزاده آزاد چو شد حارس فارس 255شماره ۲۵۷: ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس 256شماره ۲۵۸: امروز که گشته هر غمینی دلخوش 257 شماره ۲۵۹: با کجروی خلق جعلق خوش باش 258شماره ۲۶۰: ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش 259شماره ۲۶۱: از درد و غم زمانه افسرده مباش 260شماره ۲۶۲: در بیشه دهر، شیر با دندان باش 261شماره ۲۶۳: ای خامه راست رو حقیقت جو باش 262شماره ۲۶۴: در پای گلی شبی نهاده سر خویش 263شماره ۲۶۵: تنها نه منم غمین برای دل خویش 264شماره ۲۶۶ - یعنی کشک: موقعی که یکی از دوستان ...265شماره ۲۶۷: چون عامل ماضی است منصورالملک 266شماره ۲۶۸: از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ 267شماره ۲۶۹: آن رند دغل بازگه با مکر و حیل 268شماره ۲۷۰: کابینه اگر بود ز بحران تعطیل 269شماره ۲۷۱: ماده تاریخ ذیل را به مناسبت قتل می ...270شماره ۲۷۲ - درباره قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله ...271شماره ۲۷۳: چندی ز هوس باده پرستی کردم 272شماره ۲۷۴: هنگام جوانی به خدا پیر شدم 273شماره ۲۷۵: عمری به هوس گرد جهان گردیدم 274شماره ۲۷۶: یک چند گرفتار خطر گردیدم 275شماره ۲۷۷: من حسرت آب زندگانی نخورم 276شماره ۲۷۸: من حسرت آب زندگانی نخورم 277شماره ۲۷۹: با دیده سرخ و چهره زرد خوشم 278شماره ۲۸۰: از روز ازل عاشقی آموخت دلم 279شماره ۲۸۱: آن روز که حرف عشق بشنفت دلم 280شماره ۲۸۲: دارم سر آنکه عیش پاینده کنم 281شماره ۲۸۳: آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم 282شماره ۲۸۴: با فکر قوی گرسنه چون شیر، منم 283شماره ۲۸۵: آن خم که بود مدام در جوش، منم 284شماره ۲۸۶: از بسکه چو سرو چمن آزاده منم 285شماره ۲۸۷: از رنگ افق من آتشی می‌بینم 286شماره ۲۸۸: در موسم گل طرف چمن می‌خواهم 287شماره ۲۸۹: تا چند ز آه سینه دل چاک شوم 288شماره ۲۹۰: با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم 289شماره ۲۹۱: تا درس محبت تو آموخته‌ایم 290شماره ۲۹۲: ما بیرق صلح کل برافرشته‌ایم 291شماره ۲۹۳: از دست تو ما ساغر صهبا زده‌ایم 292شماره ۲۹۴: تا بر سر حرص و آز خود پا زده‌ایم 293شماره ۲۹۵: عمریست که بر عاطفه مفتون شده‌ایم 294شماره ۲۹۶: ما خاک به سر ز بی‌حسابی شده‌ایم 295شماره ۲۹۷: آن روز که ره بشادی و غم بستیم 296شماره ۲۹۸: ما دایره کثرت و قلت هستیم 297شماره ۲۹۹: یک عمر چو باد دور دنیا گشتیم 298شماره ۳۰۰: آن روز که ما و دل ز مادر زادیم 299شماره ۳۰۱: یک عمر چو جغد نوحه خوانی کردیم 300شماره ۳۰۲: یکچند به مرگ سخت جانی کردیم 301شماره ۳۰۳: روزی که به تاج طعنه سخت زدیم 302شماره ۳۰۴: روزی که به کار زندگی دست زدیم 303شماره ۳۰۵: عمری به دهان راستگو مشت زدیم 304شماره ۳۰۶: آن روز که چون سرو سر از خاک زدیم 305شماره ۳۰۷: آن روز که چون سبزه سر از خاک زدیم 306شماره ۳۰۸: یک عمر به بند آز پا بسته شدیم 307شماره ۳۰۹: بس جان ز فشار غم به دوران کندیم 308شماره ۳۱۰: آن روز که پابند جنون گردیدیم 309شماره ۳۱۱: ما زاده کیقباد و کیکاووسیم 310شماره ۳۱۲: از بسکه به پیش این و آن مبتذلیم 311شماره ۳۱۳: روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم 312شماره ۳۱۴: برخیز که تا باده گلرنگ زنیم 313شماره ۳۱۵: گر طالع خفته را سحرخیز کنیم 314شماره ۳۱۶: باید ز کژی براستی میل کنیم 315شماره ۳۱۷: ما تکیه به قائدین ناشی نکنیم 316شماره ۳۱۸: ما یکسر مو به کس دوروئی نکنیم 317شماره ۳۱۹: در آتیه گر فکر نماینده کنیم 318شماره ۳۲۰: روزی است که اقدام غیورانه کنیم 319شماره ۳۲۱: ما قاعده متانت از کف ندهیم 320 شماره ۳۲۲: امروز به هر طریق ما راه رویم 321شماره ۳۲۳: با علم و عمل اگر مهیا نشویم 322شماره ۳۲۴: ما طعنه زن مقام مردی نشویم 323شماره ۳۲۵: تا چند کسل از غم بیهوده شویم 324شماره ۳۲۶: با دولت نو رسم کهن می گویم 325شماره ۳۲۷: تا چند توان به ناتوانان دیدن 326شماره ۳۲۸: با نخل خوشی همیشه پیوند بزن 327شماره ۳۲۹: ای دوست به دیوار کسی مشت مزن 328شماره ۳۳۰: ای دل شکن آتش به دل تنگ مزن 329شماره ۳۳۱: یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن 330شماره ۳۳۲: گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن 331شماره ۳۳۳: طوفان می نسیان از این نوش مکن 332شماره ۳۳۴: هرگز دل کس را به عبث تنگ مکن 333شماره ۳۳۵: ای توده عمل با همم عالیه کن 334شماره ۳۳۶: ای ملت آرین وفاداری کن 335شماره ۳۳۷ - به مستوفی‌الممالک در هنگام تشکیل ...336شماره ۳۳۸: از آز بپرهیز و امیری می کن 337شماره ۳۳۹: یک عمر در این محیط گردیدم من 338شماره ۳۴۰: آثار محن از در و دیوار ببین 339شماره ۳۴۱: ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین 340شماره ۳۴۲: ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین 341شماره ۳۴۳: در مرز عجم ذلت ایرانی بین 342شماره ۳۴۴: بی دوست شب فراق غم خوردن به 343شماره ۳۴۵: با دشمن اگر پاره کنی سلسله به 344شماره ۳۴۶: احزاب جهان راه نجاتند همه 345شماره ۳۴۷: سردسته حزب هر چه هستند همه 346شماره ۳۴۸: با هم رفقا که یار و جفتند همه 347شماره ۳۴۹: یکدسته که کاندید جدیدند همه 348شماره ۳۵۰: آن دسته که در نزد تو پیشند همه 349شماره ۳۵۱: دنیا که سعادتش بود مال همه 350شماره ۳۵۲: در اول وهله پا فشردیم همه 351شماره ۳۵۳: با آنکه ز فقر پاکبازیم همه 352شماره ۳۵۴: افسوس که از رأی خراب من و تو 353شماره ۳۵۵: اشراف عزیز نکته سنج من و تو 354شماره ۳۵۶: از باده کبر مست و مخمور مشو 355شماره ۳۵۷: ای دوست برای دست و پا مشت تو کو 356شماره ۳۵۸: ای توده گرفتار جهالت شده‌ای 357شماره ۳۵۹: ای بوم در این بوم مؤسس شده‌ای 358شماره ۳۶۰ - صندوق آرا: ای جعبه به خوب و زشت ح ...359شماره ۳۶۱: ای مرغ اسیر از چه کم‌حوصله‌ای 360شماره ۳۶۲: با زور و وبال تا وزارت کردی 361شماره ۳۶۳: ای جعبه پریر دلربائی کردی 362شماره ۳۶۴: ای روز سیاه من سیه تر گردی 363شماره ۳۶۵: دی عامل اختلاس اموال شدی 364شماره ۳۶۶: دیدی بخلاف عزم و تصمیم شدی 365شماره ۳۶۷: آنانکه کنند با دو صد طنازی 366شماره ۳۶۸: آسوده در این دیر کهن نیست کسی 367شماره ۳۶۹: هر کس بطریق خاص شد یار کسی 368شماره ۳۷۰: زد چنگ زمانه چنگ بی‌تکلیفی 369شماره ۳۷۱: در اول عشق باده نوشی اولی 370شماره ۳۷۲: خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی 371شماره ۳۷۳: امروز اگر خطا سراپا نکنی 372شماره ۳۷۴: آن را که ز مهر خویش پرورده کنی 373شماره ۳۷۵: ای کوه تو همسنگ غم و درد منی 374شماره ۳۷۶: می کوش که پامال جهالت نشوی 375شماره ۳۷۷: ای جعبه مرا گوهر مقصود توئی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ