کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاری که وداعم ننمود و بسفر رفت

    گو رو بسلامت که ز راه تو خطر رفت

    تا پیش نظر بود مرا نور بصر بود

    نورم ز بصر رفت چو از پیش نظر رفت

    آن شوخ جفا پیشه که هیچم بوداعی

    ننواخت دم رفتن و از شهر بدر رفت

    زد تیر غمی بر دل ریشم که ز زخمش

    خوناب جگر بر رخم از دیده تر رفت

    او راست چه تیر نظر از ما شد و ما را

    قد خم چو کمان شد ز غم و عمر بسر رفت

    بس تلخ شد از حنظل هجرش دهن من

    یکباره برون از دهنم طعم شکر رفت

    ای باد بیاور ز رخش سرمه خاکی

    تا سرمه کند نور که نورش ز بصر رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha