به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دم رفتن نکرد او گر وداعی
چه باز آید نداریمش نزاعی
دلم پرخون و شیشه خالی از بند
دراین حالت کجا ماند سماعی
ببازاری که آرد جنس حسنش
بصد نقد روان ارزد متاعی
شود هر ذره خورشیدی جهانتاب
ز خورشید من ار تابد شعاعی
مده جز مستی عشقش بسر جای
ز مخموری نیابی تا صداعی
چو نور از اختراع نفس بگذر
مکن هر دم ز نفست اختراعی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.