به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سالها شد که بدل نقش مرادی دارم
دیده جان برخ حور نژادی دارم
طره عقد گشایش چو ببندد گرهی
از گره بستن آن طره گشادی دارم
گرچه غم ها بود از دوری وصلش بدلم
هر دم از یاد رخش خاطر شادی دارم
کیسه دوست چو غم گر ز زر و سیم تهیست
صاحبی ذوالکرم و شاه جوادی دارم
شکر ایزد که ز لخت جگر و پاره دل
در بیابان غمش توشه و زادی دارم
نه سر صلح بکس باشدم و نه دل جنگ
تا دراین معرکه با نفس جهادی دارم
صد رهم گر کشد از خنجر بیداد چه نور
رهی از وی تو مپندار که دادی دارم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.