کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای لعل می آلودت از جوش شکر فیاض

    چون بهر کف جودت هر سوز گهر فیاض

    گرباد برانگیزد خاکی ز سر کویت

    در دیده بود ما را چون کحل بصر فیاض

    بس آب گهر کرده در جوی سخن جاری

    گردیده لب خشکم چون دیده تر فیاض

    امساک فقیران را با بخل مده نسبت

    نخل ار چه غنی طبعست آمد بثمر فیاض

    معیوب که میکوشد در عیب هنرمندان

    چون خود همه عیبست نبود چه هنر فیاض

    منعم که بود خوانش از نعمت الوانش

    باید گهر کانش چون معدن زر فیاض

    هرگز بجهان فیضی ظاهر نشد از ظلمت

    نور است که میباشد چون شمس و قمر فیاض

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha