کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خواجه که بر در تو چون نظر زنم
    در حال تکیه در بر فتح و ظفر زنم
    واندر مدایحت چو به نظم آورم سخن
    گوئی گلاب «و» آب همی بر شکر زنم
    چون بر فلک برم سخن اندر ستودنت
    رایت ز فخر بر سر شمس و قمر زنم
    وز بهر یک سخن نه ز یکی هزار بار
    برتر سپهر بر ز می زیرتر زنم
    چون تیغ خاطرم ز خطاها برهنه شد
    برفرق حاسدت بهجا در تبر زنم
    واندر نگارخانه مدحت ز عقل و طبع
    شکل ادب نمایم و رسم هنر زنم
    تیری که برد و دیده خصمت زنم ز کین
    هم دل دهد به جان تو کش بر جگر زنم
    چون دانه ام به خاک دراز رنج روزگار
    هر چند در هوای تو چون مرغ پرزنم
    دستارکی خریده ام ار تو بها دهیش
    بر سر نهم به نامت و با چرخ بر زنم
    اکنون مرا به قیمت دستار دست گیر
    تا لافها ز کیسه تو بیشتر زنم
    چون وقت آز پای تو بوسم گه نیاز
    داری روا که دست به شخصی دگر زنم؟
    گر در گذاریم به سرا پرده کرم
    با پادشه ز مرتبه خیمه به در زنم
    دی و پری گفتی که امروز باز گرد
    که اول تو را دهم زر فردا که زر زنم
    امروز دان که باز نگردم به هیچ وجه
    گر زر زنی و گرنه تو را من به زر زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha