کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرمایه ای است سنگین؛ زلف تو دلبری را
    پیرایه«ای است» نیکو چشمت ستمگری را
    تا روی تو پری دید؛ از شرم آن نهان شد
    از بهر این نبیند؛ هیچ آدمی پری را
    از خنده تو شاید؛ گر جوهری بگرید
    در در میان شکر؛ کی بود جوهری را
    بی خط و عارض تو؛ نشنیده ام که هرگز
    رونق بود در اسلام؛ ای دوست کافری را
    دل خون شدست ما را از بس جگر که خوردی
    حدی است آخر ای جان ؛نیز این جگر خوری را
    سر در سر تو خواهم کرد«ن» که شرط این است
    بس قیمتی نباشد؛ یاران سرسری را
    ترسی که با قوامی؛ عشق تو بس نیاید
    ای جان من که باشد در باغ مشتری را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha