کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کو چو تو دلستان ندارد
    خورشید شکر فشان ندارد
    از دست غم عشق تو جانا
    آن جان ببرد که جان ندارد
    مشکی که ز شب پدید گردد
    جز زلف تو ترجمان ندارد
    مرغی که ز آفتاب زاید
    جز حسن تو آشیان ندارد
    خورشید چو روی تو از آن نیست
    کز زلف تو سایه بان ندارد
    دادی به غلامی تو اقرار
    مسکین چه کند زبان ندارد
    هر چند چو سیمرغ وصالت
    نامیست که خود نشان ندارد
    یک کنج نماندست که دروی
    صد بنده به رایگان ندارد
    بستان رخت بر چمن لهو
    جز عارضت ارغوان ندارد
    باران غمم ز بام اندوه
    الا مژه ناودان ندارد
    در عشقم گوشمال دادی
    شاید، که ادب زیان ندارد
    کم دار قوام سیم باری
    دانی که قوامی آن ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha