کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خورشید رخ تو را غلام است
    بی روی تو عاشقی حرام است
    ماهی تو ولی ز نور رویت
    در گردن آفتاب فام است
    چون زلف تو را گره گشایند
    گوئی که زمانه تیره فام است
    بی روی تو بامداد روشن
    تاریکتر از نماز شام است
    آنجا که «ز» لب تو نقل بخشی
    جان بر کف عاشقان چو جام است
    ماهی تو و نیکوان ستاره
    این فخر من و ترا تمام است
    نادیده شناسدت ازیرا
    داند همه کس که مه کدام است
    ماندی به سفر مقیم و عاشق
    از عهد تو هم بر آن مقام است
    نامه مفرست اگر چه ما را
    در نامه تسلی سلام است
    غمهای تو بهترین رسول است
    سودای تو خوشترین پیام است
    هر چند قیامت است حسنت
    از عشق قوامیش قوام است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha