ای از کف تو هر گرسنه سیر
وای هر زبر از همت تو زیر
اندر کف آزم همان چنان
که آهو بچه ای در دهان شیر
گر بد دلم و نیم سیر آز
شاید که تو سیری و «هم» دلیر
یک جامه دبیقی به من فرست
که عقل زبونست و آز چیر
ور زانکه ندانی که از چه رنگ
همچون من «و» تو سیر و نیم سیر