غیر از شرار آتش پنهان خلق چیست؟
خلقی که چشم روشن خورشید تابناک،
خلقی که چشم اختر شبگرد آسمان،
چون او اسیر پنجهٔ بیرحمی و ستم،
چون او ستمکشیده وعریان و دردمند،
چون او اسیر درد و پریشان و مستمند
محکوم بیگناه، توانای ناتوان،
کز دیدگاه شاعر واقعگرای عصر-
عریانترین نشانهٔ اندوه زندگی است
دیگر به جان رسیده ز بیداد بیگ و خان
تیغ ستم نشسته چنانش در استخوان،
کاَکنون دگر به لطف کس امّیدوار نیست –
جز بازوان کارگر و پُرتوان خویش
جز دوستان پیشرو و قهرمان خویش
از کوه و دشت و درّهٔ این مرز باستان،
چون موجهای سرکش توفان به پا شوید،
ما و شما جهان خود آباد میکنیم
خود را ز ننگ بندگی آزاد میکنیم.